تا اینجا اومدی یک فال هم بگیر

فال حافظ بگیرید فال واقعی خاطره از حافظ بنویس

دیدار دوست – منم که دیده به دیدار دوست کردم باز – غزل ۲۵۹ – ۳۰۳

۳۰۳- دیدار دوست

منم که دیده به دیدرا دوست کردم باز     چه شکر گویمت ای کارساز بنده نواز
نیازمند بلا گو رخ از غبار مشوی           که کیمیای مراد است خاک کوی نیاز
به یک دو قطه که ایثار کردی این دیده     بسا که بر رخ دولت کنی کرشمه ناز
طهارت ارنه به خون جگر کند عاشق         به قول مفتی عشقش درست نیست نماز
غرض کرشمه حسن است ورنه حاجت نیست جمال دولت محمود را به زلف ایاز
ز مشکلات طریقت عنانمتاب ای دل       که مرد راه نیندیشد از نشیب و فراز
درین مقام مجازی بجز پیاله مگیر         درین سراچه بازیچه غی رعشق مباز
من از نسیم سخن چین چه طرف بربندم   چو سرو راست درین باغ نیست محرم راز
اگر چه حسن تو از عشق غیر مستغنیست       من آن نیم که ازین عشقبازی آیم باز
چه گویمت که زسوز درون چه می بینم   زاشک پرس حکایت که من نیم غماز
غزل سرایی ناهید صرفه ای نبرد           درآن مقام که حافظ بر آورد آواز
توضیحات :
نیازمند ( محتاج ) رخ ا زعبار مشو ( به هر بلایی که گرفتار شدی شکایت مکن ) کیمیا ) اکسیر خاک کوی یار ) ارنه( وگرنه ) مفتی ( فتوا دهنه ) عنان ( افسار دهنه ) طریقت ( راه عشق ) عنان متاب ( عنان نکگردان اعراض مکن ) طرف بربندم ( چه افیدهای می توانم ببرم ) مجازی ( غی رحقیقی ) مگیر ( به دستمگیر توجه مکن ) سراچه ( سرای کوچک ) سارچه بازیچه ( کنایه از این دنیا ) مباز ( مشغول مشو ) مستغنی ( بی نیاز ) نیم ( نیستم ) آیم باز ( برگردم – ترک کنم ) عماز ( سخن چین ) محمود ( سلطان محمود ) ناهید ( ستاره ای است ) معنی بیت ۵( سبب محبت سلطان محود نسبت به ایاز زیبایی ایاز و ناز و شیوه حسن اوست حرکات و اشارات حسن سبب عشق و محبت است و گرنه شکوه دولت محمود احتیاج به زلف ایاز ندارد ) معنی بیت ۱۱( درمقامی که حفظ آواز بلند بر آورد موجب می شود که عزلسرایی حفظ رونق زهره را از جلوه بیندازد )
نتیجه تفال :
۱-   خواجه در بیتهای ۱-۲-۶- به ترتیب فرماید ( عجبا این من هستم که چشم به جمال یار روشن کردم ای برآرنده نیاز چقدر از تو سپاسگزارم که نعمت دیدار دوست را قسمت من کردی )( به نیازمند رنج عشق بگو که چهره از عبار کوی دوست پاک نکند که اکسیر رسیدن به سرمنزل مقصود گرد کوی نیاز و خاکساری در راه معشوق است ) ( دلا از دشواریهای سلوک و راه و طریق آن روی مگردان زیرا که رهرو کامل از ناهمواریهای طریق نگران و مشوش نمی شود ) خود تفسیر کنید
۲-   هدف جننابعالی بسیار خوب و پسنددیه می باشد امانیاز به سرعت عمل و دقت و تلاش بیشتر دارد چون باید مقدمات آن را فراهم کنید تا موفق شوید پس ب این فاکتورها جای نگرانی و نردید نباید وجود داشته باشد
۳-   برخواوند توکل کنید و آستین ها را بالا بزنید و اقدام کنید و ازهیچ چیز هراس نداشته باشید زیرا این فال شگون بسیار دارد از سخنان حسود و بد اندیش ناراحت نشوید چون آنها رشک می برند
۴-   به پدر و مادر توجه خاص داشته باشید یکی از اقوام به کمک خانواده شما سخت نیازمند است او را یاری کنید اگر زندانی داری و می خواهید فوراً خلاص شود و یا گرفتاری دارید که می خواهید مشکل آن آسان شود در ۷ شب متوالی از سوره مبارکه حج آیه ۵ وسوره فصلت آیه ۳۹ تا ۱۱ آیه بعد از آن را با معنی و حضور قلب بخوانید که گشایش حاصل شود
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :
شرح غزل :
معانی لغات غزل (۲۵۹)
کار ساز :سامان دهنده کار، از صفات الهی
بنده نواز : نوازش دهنده بنده، بنده پرور ، از صفات الهی
بلا :محنت عشق ، مصیبت.
نیاز: حاجت، کنایه از معشوق.
کوی نیاز: کوی مورد نیاز، کنایه از معشوق
نیازمندبلا:عارف عاشق که به محنت عشق معشوق محتاج است .
ایثار:بخشیدن ، بخشیدن چیزی که در نزد صاحبش عزیز است .
طهارت:وضو ساختن و تطهیر قبل از نماز گزاردن
مفتی عشق: آنکه در مسائل عشق صاحب رأی است و فتوا می دهد ، کنایه از حسین بن منصور حلاج و سخنان او در باره طهارت قبل از نماز عشق است که در شرح این غزل خواهد آمد .
کرشمه حسن: جلوه گری حسن و جمال ، ناز دلبرانه حسن ودر اصطلاح صوفیه : جلوه های گوناگون جمال وتجلی بی پایان محبوب ازلی .
… جمال دولت محمود را به لطف ایاز: چهره دولت سلطان محمود غزنوی را به زلف ایاز احتیاجی نیست .
مشکلات طریقت:مشکلهای سلوک که سالک در پیش دارد.
عنان متاب:روی برمگردان ، راخود راه کج مکن .
مقام مجازی: جایگاه غیر واقعی و موقتی کنایه از دنیا .
سراچه بازیچه: جایگاه بازی و نمایش ، کنایه از دنیا .
نسیم سخن چین: باد صبای خبر چین، غمّاز .
آیم باز:باز آیم، بر گردم ، صرف نظر کنم.
مستغنی : بی نیاز
غمّاز: سخن چین
غزلسرایی ناهید:آواز خوانی ستاره زهره .
ناهید: ستاره زهره که با ساز زن فلک و ستاره هنرمندان مشهور است ، پرور دگار هنر .
صرفه یی نبرد: سودی نکند ، بی فایده می ماند ، نمودی ندارد .
معانی ابیات غزل (۲۵۹)
(۱) آیا این منم که چشمم بر روی دوست باز شده است؟ ای پرورد گار سامان دهنده امور و نوازنده بندگان ، چگونه شکر و سپاس تو را به جای آورم!
(۲)به عاشق بلاکش بگو که گرد وخاک چهره خودرا نزداید زیرا که خاک کوی معشوق به مانند اکسیری است که سبب برامدن مراد می شود ( این همان کیمیاست).
(۳) ای چشم ، به خاطر همین چند قطره اشکی که فدای راه دوست کردی چه بسیار که به دولت نازو تفاخر بفروشی .
(۴)اگر عاشق با خون جگر وضو نگیرد ، برابر فتوای مفتی عشق نماز او درست نیست .
(۵) منظور، جلوه گری و تظاهر حسن وزیبایی است و گرنه دولت سلطان محمود به زلف ایاز نیازی ندارد .
(۶)ای دل از سختی و مشقات سلوک ، رو و راه خود را بر مگردان زیرا ، آنکه مرد راهِ است از پستی وبلندی راه نمی هراسد .
(۷) در این سرای عاریه دنیا ، غیر از باده نوشی به کار دیگری مپرداز و در این بازی گر خانهِ محقّر به جز عشقبازی کاری مکن .
(۸) در حالی که در این باغ روزگار ، سرو راست قامت هم محرم راز من نیست ، از باد صبای خبر چین چه بهره یی می توانم برگیرم
(۹)ر چند زیبایی جمال تو نیازی به عشق بیگانه یی ندارد ، اما من هم کسی نیستم که از این عشقبازی دست بشویم.
(۱۰) با تو از سوز درون و آنچه از این آتش می کشم چه بگویم که چه حالی دارم ؟ این شرح حال را از اشک من بپرس که من سخن چین نیستم.
(۱۱)غزلسرایی وآوازه خوانی ستاره ناهید ، جایی که حافظ به آوازه خوانی بپردازد جلویی نمی کند.
شرح ابیات غزل (۲۵۹)
وزن غزل : مفاعلن فعلاتن مفاعلنفع لان
بحر غزل: مجتث مثمن مخبون اصلم مسبغ :
*
اوحـــــدی :میـانکارفروبنـد و کار راه بساز که کار سخت مخوفست و راه نیک دراز
خواجو کرمانی: کجابود من مدهوش را حضور نماز کـه کنـج کعـبه زیر دیر مغان ندانم باز
در شرح غزل ۲۴۷ پیشین گفته شد که حافظ در فاصله کوتاهی در سال ۷۶۷ به مناسبت ورود مجدد شاه شجاع به شیراز ، دو غزل سروده است . این غزل یکی دیگر از آنهاست . باید گفت حافظ ، گذشته از سابقه خدمتگزاری در دستگاه شاه شجاع، در کار شعرو شاعر ی هم با او همکاری و در بعض موارد رقابت داشته و سعی می کرده است تا برتری مقام خود را در غزل سرایی به رخ همگان حتی شاه شجاع هم بکشد. دلیل آن همین غزل است که همانطور که شادروان دکتر غنی هم اشاره کرده اند شاعر در استقبالاز غزلی از شاه شجاع سروده و در آن ضمن تعارفات متدوال به پاره یی مکنونات قلبی خود نیز اشاره کرده و در مقطع غزل من غیر مستقیم به شاه شجاع می فهماند که حنای هیچ کس حتی سلطان هم در غزلسرایی پیش او رنگی ندارد.
غزل شاه شجاع به شرح زیر است:
به هر طریق که پیش آید از نشیب وفراز تویی دلیل من ای کار ساز بنده نواز
به سعی و کوشش من کار من میسر نیست چنانچه ساخته یی ، هم بر آن نسق می ساز
مرا عنایت از چنگ حادثات ربود تو واقفی که چه دیدم ز دهر شعبده باز
هزار راه مخالف ز دست پرده چرخ کسی شنید که از من برآمدت آواز
همای همت من منت کسی نکشید زطوق فاخته خالی است گردن شهباز
بطوریکه مشاهده می شود شاه شجاع این غزل را در زمانی که متواری بوده سروده و این ناتوان را حدس وگمان براین است که آن را قبل از فتح شیراز برای حافظ ارسال داشته است.
در این غزل، شاه شجاع خود را در کنف حمایت باری تعالی دانسته و از آنچه در طول دربدری به سر او آمده نزد خدای خود بازگو و به این نکته اشاره می کند که من دست نیاز به سوی هیچ کس دراز نکردم و به خود متکی بوده و گردن ( شهباز) مانند گردن فاخته نیست که زیر طوق عبودیت ومنت دیگری برود ( حافظ در جای دیگر به کلمه شهباز اشاره دارد و منظور او شاه شجاع است) . اجمالاً حافظ در بیت دوم غزل خود به شاه شجاع می فهماند که همانطور که خودت در مطلع غزلت گفته یی که خدا راهنما و کار ساز تو بوده بنابراین غبار و خاک کوی نیاز را از چهره مشوی و منطوق کلام حافظ این است که دیگر دچار غرور مشو و دربیت دوم وسوم می فرماید که در ازایزحماتی که کشیدیسالها بر اورنگ سلطنت تکیه خواهی زد و نماز عشق بدون وضوی با خون جگرمورد قبول واقع نمی شود و نتیجه پشت کار و زحمات تو بود که موفق شدی و بعد از این هم از مشکلات طریقت هراسی به خود راه مده . شاعر در بیت هفتم همانطور که عقیده باطنی اوست شاه را به خوشی و شادمانی و بهر برداری از ایام عمر تشویق می کند و سلطنت را مقام مجازی می داند اما شعر را چنان صورت ایهام داده که معنای اصلی سلطنت مجازی و کاخ دربار که بازیچه یی بیش نیست تحت الشعاع معنای دنیای دون قرار گرفته است.
شاعر در بیت نهم خود متوجه مطلب و موقعیت بعدی شاه شجاع بوده و بدین لحاظ می گوید از این به بعد تو در کمال قدرت و شوکتی و دیگربه من احتیاج چندانی نداری اما من هم کسی نیستم که از سر تو دست بردارم و در بیت ما قبل آخر غزل ، که همیشه شاعر مستدعیات خود را به شاه گوشزد می کند ، می فرماید : تو آگاهی کامل از وضع معیشت من نداری و می توانی از ظاهر من قضاوت کنی و گرنه من به سبب استغنای ذاتی که دارم در این باره سخنی نمی گویم وهمانطور که گفته شد افظ در مقطع غزل به دست بر تر خود در غزلسرایی اشاره دارد. در پایان حافظ مضمون بیت هفتم غزل خود را از نظامی در خسرو شیرین گرفته که می گوید:
جهان عشق است و دیگر زرق سازی همه بازی است الا عشقبازی
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی
غزل به قلم علامه قزوینی :
منم که دیده به دیدار دوست کردم باز چه شکر گویمت ای کارساز بنده نواز
نیازمند بلا گو رخ از غبار مشوی که کیمیای مراد است خاک کوی نیاز
ز مشکلات طریقت عنان متاب ای دل که مرد راه نیندیشد از نشیب و فراز
طهارت ار نه به خون جگر کند عاشق به قول مفتی عشقش درست نیست نماز
در این مقام مجازی بجز پیاله مگیر در این سراچه بازیچه غیر عشق مباز
به نیم بوسه دعایی بخر ز اهل دلی که کید دشمنت از جان و جسم دارد باز
فکند زمزمه عشق در حجاز و عراق نوای بانگ غزل‌های حافظ از شیراز
غزل به قلم شاملو : 
غزل به قلم الهی قمشه ای :
غزل به قلم عطاری کرمانی :
منم که دیده به دیدرا دوست کردم باز     چه شکر گویمت ای کارساز بنده نواز
نیازمند بلا گو رخ از غبار مشوی           که کیمیای مراد است خاک کوی نیاز
به یک دو قطه که ایثار کردی این دیده     بسا که بر رخ دولت کنی کرشمه ناز
طهارت ارنه به خون جگر کند عاشق         به قول مفتی عشقش درست نیست نماز
غرض کرشمه حسن است ورنه حاجت نیست جمال دولت محمود را به زلف ایاز
ز مشکلات طریقت عنانمتاب ای دل       که مرد راه نیندیشد از نشیب و فراز
درین مقام مجازی بجز پیاله مگیر         درین سراچه بازیچه غی رعشق مباز
من از نسیم سخن چین چه طرف بربندم   چو سرو راست درین باغ نیست محرم راز
اگر چه حسن تو از عشق غیر مستغنیست       من آن نیم که ازین عشقبازی آیم باز
چه گویمت که زسوز درون چه می بینم   زاشک پرس حکایت که من نیم غماز
غزل سرایی ناهید صرفه ای نبرد           درآن مقام که حافظ بر آورد آواز
غزل را بشنوید :
کلیپ های مرتبت با غزل :
برچسب ها

1 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن