تا اینجا اومدی یک فال هم بگیر

فال حافظ بگیرید فال واقعی خاطره از حافظ بنویس

دوستان – دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد – غزل ۱۴۲ – ۱۸۶

۱۸۶- دوستان

دوستان دختر رز توبه زمستوری کرد         شد سوی محتسب و کار به دستوری کرد
آمد از پرده به مجلی عرقش پاک کنید       تا بگوید به حریفان که چرا دوری کرد
جای آن است که در عقد وصالش گیرند   دختری مست چنین کاین همه مستوری کرد
مژدگانی بده ای دل که دگر مطرب عشق       راه مستانه زد و چاره مخموری کرد
نه شگفت ار گل طبعم ز نسیمش بشکفت   مرغ شبخوان طرب از برگ گل سوری کرد
نه به هفت هفت آب که رنگش به صد آتش نرود آنجه با خرقه زاهد می انگوری کرد
حافظ افتادگی از دست مده زانکه حسود     عرض و مال و دل و دین در سر مغروری کرد
توضیحات :
دختر رز ( استعاره از شراب ) مستوری ( احتجاب- پوشیدگی ) محتسب ( داروغه ) دستوری ( اجازه ) راه مستانه ( سرود مستانه )گلین وصل ( نهال وصال ) افتادگی ( فروتنی ) حریفان ( همکاران مجلس ۹ عقد وصال ( نکاح ) راه ( پرده موسیقی ) معنی بیت ( ۱ ) ( ای دوستان شراب از پوشیدگی و احتجاب توبه کرد و نزد پاسبان و نهی کننده شرع رفت و اجازه گرفت ۹ معنی بیت ( ۲ ) ( شراب از پشت پرده بیرون آمد و در مجلس حاضر شد پس عرقش را پاک کنید تا پس لز استراحت علت دوری خود را به باده نوشان بگوید ).
نتیجه تفال :
۱-  این نیت با کمی اراده پشتکار علاقه و سرعت عمل و کمک گرفتن از استادی اگاه حتما عملی است و جای هیچ گونه نگرانی نمی باشد.
۲- گویا تصمیم گرفته اید که به کار دیگری بپردازید و یا مدتی را به استراحت مشغول شوید اما حسودان و بد اندیشان مشغول توطئه هستند مواظب و مراقب آنان باشید.
۳- با توکل بر خدای یگاه همین هفته به یکی از مشاهد متبرکه بروید و دعا کنید که از شر بد اندیشان و رقیبان در امان باشید.
۴- ویژگیهای روحی جنابعالی عبارتند از : پشتکاردار متظاهر پرحرف اصیل مغرور بزرگوار با اراده موفق پر محبت با ایمان دل رحم کمک رسانم عاشق پیشه مودب و متین پر هیزکار با تقوی بخشنده اهل گردش و تفریح گاه منزوی اهل مطالعه خوش بر خورد کاه متکبر.
۵- خرید و فروش هر دو نافع می باشد همسر یا پدرو مادرشما از بیماری و یا ناراحتی ویژه ای رنج می برد هر چه زودتر با او در این رابطه سخن بگو و از ناراحتی خلاصش کن مسافرت را توصیه می کنم ۴ فرزند در طالع داری که آخری آورید که شخصی مستجاب الدعوه می باشد .
۶- چیز با ارزشی را از دست می دهید ملاقات مهم و تغییر شغل و مکان در انتظار شماست قرض ادا می شود آن چیزی مه میل به دانشتن دارید به زودی میسر می شود یک سفر زیارتی در انتظار شماست مبارک باشد بیماری که مبتلا به سرطان است به شما مژده بهبود می یابد مرا دعا کنید .
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :
شرح غزل :
معانی لغات (۱۴۲)
دختررَ ز: بنت العنب، شراب، شراب لعلی ، انگور ، دانه انگور.
مستوری: پرده نشینی ،پاکدامنی، پوشیده بودن ، مخفی بودن، پارسایی.
محتسب: مأمور نظارت بر اجرای احکام شریعت.
به دستوری : بنا به دستور، طبق جواز.
کار به دستوری کرد: بنا به دستور، طبق جواز شروع به کار کرد.
آمد از پرده: از پشت پرده بیرون آمد.
حریفان:هم پیاله ، باده نوشان.
عقد وصال :عقد ازدواج، قرار ومداردوصل ، در اینجا دست یافتن و نوشیدن.
مژدگانی : انعام برای خاطر مزده دادن ، انعام خبر خوش .
راه مستانه: آهنگ یا ترانه مستانه زد، آهنگ شادب و نغمه مستانه زد.
چاره مخموری کرد: خماری را برطرف ساخت.
نه شگفت:شگفت آور نیست، تعجبی ندارد .
گل طبع: گل طبع شعر.
نسیمش : کنایه از نسیم وصل دختررَز ، نسیم جان پرور شراب.
مرغ شب خوان:مرغ سحری ، بلبل.
نه به هفت آب : نه با هفت بار شستن با آب.
به صدآتش: با صد بار آتش زدن.
افتادگی:فروتنی ، تواضع.
عِرض:آبرو، حیثیت.
مغروری: خود خواهی.
معانی ابیات غزل(۱۴۲)
(۱) دوستان، دختر رَز از پرده نشینی و پنهانکاری دخترانه خود توبه کرده نزدمحتسب رفت و بر حسب پروانه و جواز به کار مشغول شد.
(۲) (او) از پشت پرده به مجلس در آمد ، عرق شرم از چهره اش پاک کنید تا سبب دوری و کناره گبری خود را از باده نوشان باز گوید.
(۳) حالیا جای آن دارد دختر مستی که اینهمه خود را از انظار می پوشانید ، به عقد در آورده به او دست یابند. (۴) ای دل برای من این خبر خوش مژدگانی بده که نوازنده عشق یکبار دیگر سرود شادی نواخت و خماری را برطرف ساخت.
(۵) اگر طبع شعر من از بوی خوش شراب شکوفا شد جای شگفتی نیست ، چرا که بلبل هم از دیدن برگ گل سرخ ، به وجد و شادی در آمد.
(۶) لکه یی را که شراب بر خرقه صوفی جای نهاد نه با هفت بار شستشو که به صد بار سوزانیدن نیز از بین نمی رود .
(۷) حافظ ، فروتنی و تواضع را از دست مده چرا که حسود آبرو و مال و دل و دین خود را فدای غرور وخودخواهی خود کرد.
شرح ابیات غزل(۱۴۲)
وزن غزل : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لان
بحر غزل : رمل مثمّن مخبون اصلم مُسبغ
در شرح این غزل مناسبت دارد که مختصری درباره نهی مؤکدو نهی مشروط صحبت شود. در حکومت سلاطین اهل تسنن از آنجا که سلطان وقت خو را اولوالامر می شناسد در مواردی که مصلحت نظام اقتضا کند در زمانی محدود پاره یی از منهیات را دیده اغماض می نگرد . و ما در گذشته تاریخ خود در این باره شواهدی چند در دست داریم :
در ادوارگذشته و قبل از زمان صفوبه و زندیه و قاجار که ظواهر شرع حفظ می شد به حکم اضطرار و به منظور جلوگیری از شرارت سربازان در مکانهای معینی با جواز رسمی زنان فاحشه به کار پذیرایی مردان عَزَب می پرداختند و در آنجا صرف مشروب هم می شد. این امر در دوره حافظ هم اتفاق افتاده و سلطان وقت تا اندازه یی از شدت عمل خود کاسته و میخانه ها هم کم و بیش کار خود را از سر گرفته بودند و حافظ این غزل را به مناسبت این مسامحه مأمورین و شادی از آن سروده است. قدمت اصطلاح ( دستوری) و کار به دستوری کردن در تاریخ ، دلیل دیگری بر این است که حاکمان وقت به دادن جواز کار به زنان فاحشه که به نام زن دستوری موسوم بوده اند. و اخذ مالیات از آنها که محل کسب وکار شان به بیت اللّطف موسوم بوده است مبادرت می ورزیده اند . اوحدی می فرماید:
اصل در زن سداد ومستوری است وَرَش این هر دو نیست دستوری است
در این غزل دو مطلب به چشم می خورد : یکی شادی از اینکه بار دیگر در میخانه ها گشود و شده و شاعر جمعاً در پنج بیت دراین باره داد سخن می دهد. دیگری در ذمّ ریا کاری صوفیان و حسودان که در دوبیت از آنها به زشتی نام می برد . در بسیاری از نسخه ها در بیت ششم این غزل به جای کلمه صوفی ( زاهد) آمده است و از آنجا که ضبط قدسی و سودی صوفی را که به مقصود نزدیکتر است آورده اند آن را انتخاب نمودیم .
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی
غزل به قلم علامه قزوینی :
دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد شد سوی محتسب و کار به دستوری کرد
آمد از پرده به مجلس عرقش پاک کنید تا نگویند حریفان که چرا دوری کرد
مژدگانی بده ای دل که دگر مطرب عشق راه مستانه زد و چاره مخموری کرد
نه به هفت آب که رنگش به صد آتش نرود آن چه با خرقه زاهد می انگوری کرد
غنچه گلبن وصلم ز نسیمش بشکفت مرغ خوشخوان طرب از برگ گل سوری کرد
حافظ افتادگی از دست مده زان که حسود عرض و مال و دل و دین در سر مغروری کرد
غزل به قلم شاملو : 
غزل به قلم الهی قمشه ای :
غزل به قلم عطاری کرمانی :
دوستان دختر رز توبه زمستوری کرد         شد سوی محتسب و کار به دستوری کرد
آمد از پرده به مجلی عرقش پاک کنید       تا بگوید به حریفان که چرا دوری کرد
جای آن است که در عقد وصالش گیرند   دختری مست چنین کاین همه مستوری کرد
مژدگانی بده ای دل که دگر مطرب عشق       راه مستانه زد و چاره مخموری کرد
نه شگفت ار گل طبعم ز نسیمش بشکفت   مرغ شبخوان طرب از برگ گل سوری کرد
نه به هفت هفت آب که رنگش به صد آتش نرود آنجه با خرقه زاهد می انگوری کرد
حافظ افتادگی از دست مده زانکه حسود     عرض و مال و دل و دین در سر مغروری کرد
غزل را بشنوید :
کلیپ های مرتبت با غزل :
برچسب ها

۲ دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن