تا اینجا اومدی یک فال هم بگیر

فال حافظ بگیرید فال واقعی خاطره از حافظ بنویس

بلبلی – بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد – غزل ۱۳۴ – ۱۳۷

۱۳۷- بلبلی

بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد       باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد
طوطیی را به خیال شکری دل خوش بود   ناگهش سیل فنا نقش امل باطل کرد
قره العین من آن میوه دل یادش باد   که چه آسان بشد و کار مار مشکل کرد
ساربان بار من افتاد خدار ا مددی   که امید کرمم همره این محمل کرد
روی خاکی و نم چشم مرا خوار مدار   چرخ فیروزه طربخانه ازین کهگل کرد
آه و فریاد که از چشم حسود مه چرخ   درلحد ماه کمان ابروی من منزل کرد
نزدی شاه رخ و فوت شد امکان حافظ   چه کنم ؟ بازی ایام مرا غافل کرد
توضیحات :
بلبلی ( استعاره از هر پدری = حافظ = این غزل درسوگ فرزندش می باشد ) گل ( استعاره از فرزند ) باد عیرت ( تند با حوادث و رشک و حسد روزگار ) سیل فنا ( سیل نیستی ) امل ( آرزو ) قره العین ( چشم نورانی پدر و مادر = فرزند ) میوه دل ( ثمره خاطر و وجود = فرزند ) شد آسان ( به راحتی رفت ) مشکل کرد ( کار مرا بسیار مشکل نمود مرا گرفتار رنج کرد ) خدا را مددی ( برای رضای خدا کمک کنید ) محمل ( کجاوه ) نم چشم ( اشک) چرخ فیروزه ( فلک لاجوردی ) کهگل ( کاه گل ) طربخانه ( خانه شادی ) چشم زخم ) مه چرخ ( ماه و فلک رخسار هلال ) لحد ( قبر ) شاه رخ ( کشت دادن به حریف درمهره شطرنج ) معنی بیت ۷( ای حافظ با کشت دادن به حریف رخ او را دربازی نزدی و امکان از دست رفت چه می توان کرد نیزنگ روزگار مرا بی خبری گرفتار ساخت )
نتیجه تفال :
۱-   خواجه در بیتهای اول و ششم فرماید ( بلبلی رنج کشید و گلی  بدست آورداماتند بادحوائث و حسد روزگار نابکار با نیش صد خار درد و رنج دل او راخسته و مشوش کرد و از بین برد ) ( دریغ و درد که از چشم زخم و آسیب ماه فلک مه رخسار هلال ابروی من درنهان خانه خاک نهان گردید و جای گزید ) ( خواجه این غزل را درسوگ و ماتم فرزند خود سروده است )
۲-   ازچشم زخم دیگران بترس و اسرار درون را فاش مساز و به هرکس راز زندگیت را نگو که زندگی خوشی داری و هر روز بهتر از دیروز خواهد شد
۳-   به زودی عزیزی را از دست م یدهی ولی نگران نباش که خداوند مدیر و مقدر بر هرکاری است
۴-   ایننیت با حوصله دقت وقت شناسی تلاش حتمی است به شرط آنکه تردید و بی حوصلگی را کنار بگذاری
۵-   از ضرری که کردهای ناراحت مباش زیرا تجربه ها اندوخته ای کسی از تقددی خبر ندارد این امر موجب شد که از این پس عاقلانه تر عمل کنی و به همه مردم اعتماد نکنی بلکه با درایت و عقل راه خود را انتخاب کنی
۶-   او شما را دوست دارد ولی بیچاره راه دوست داشتن را نمی داند چون مک رو حیله ندارد شما با او مهربان باشید و به اوفرصت اندیشیدن و تصمیم گرفتن بدهید اگر چه او چنان خود را غرق کا رو مسایل دیگر کدره که فرصت زیاد لاز م دارد ولی چاره نیست
۷-   به پدر و مادر که از شما آزرده اند نیکی کنید و به نصایح کسی که دراین هفته ملاقت می کنید تو جه دقیق داشته باشید
۸-   چیزی گم کرده اید به زودی خواهید یافت ملاقات و تغییر شغل و مکان درپی می باشد خرید و فروش اشکال ندارد اما طلاق حتمی است ولی برای ازدواج مقدمات آن فراهم نشده است نگران نباشید خداوند با شماست و موفق خواهید شد
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :
شرح غزل :
معانی لغات غزل(۱۳۴)
بلبل : دراین شعر منظور منظور خود شاعر است(استعاره).
خون جگر خورد: کنایه از رنج فراوان بردن.
گلی حاصل کرد: (استعاره ) فرزندی را پرورش داد.
باد: حرکت هوا، هوایی که با سرعت به جهتی حرکت کند.
غیرت: رشک ، حسد، و در فارسی به معنای محافظت ناموس و آبرو و عزت و شرف.
طوطئی : ( استعاره ) منظور خود شاعر است.
شکری: کنایه از محبوبی و در اینجا فرزند است.
نقش امل باطل کرد: آرزو را بر باد داد.
قره العین : نور چشم ، فرزند، خنکی چشم منظور فرزند است.
میوه دل : فرزند.
آسان بشد: به آسانی از دست رفت.
خدارا مددی : برای خاطر خدا کمک کن.
امید کرمم همره این محمل کرد : امید به لطف و کرم تو مرا با این کجاوه همراه ساخت.
روی خاکی : چهره گرد آلود ، صورت به خاک آلوده .
نَم چشم : چشم تر ، اشک و ترواش چشم.
چرخ فیروزه : کنایه از آسمان فیروزه یی ، فلک فیروزه یی رنگ.
طرب خانه : سرای شادی، خانه شادی .
کهگل: کاه گل.
لحد: گور، قبر .
نزدی شاه رخ : حرکتی نکرد که شاه ورخ ، دو مهره شطرنج در بازی غیر فعال شوند،اقدام قاطع و جدی از تو ظهور نکرد.
فوت شد امکان : فرصت از دست رفت.
معانی ابیات غزل (۱۳۴)
(۱) بلبلی با زحمت بسیار گلی بدست آورد. با حسد و حادثه با بردن آن وبه جا نهادن صد گونه خار، اورا پریشان حال ساخت.
(۲) طوطئی به هوا و آرزوی شکری دلخوش و امیدوار بود که ناگاه سیل نابودی آن نیشکر خیال و نقش آروز را از میان برد .
(۳) یادش به خیرآن نور چشم و میوه دل من که چگونه به آسانی از دستم به در رفت و کار را بر من دشوار ساخت .
(۴) ای ساربان بار من بر زمین افتاد . از برای خدا به من کمک کن که امید به لطف و کرم تو مرا با این کاروان همسفر ساخت.
(۵) در چهره آغشته به خاک خشک و رطوبت چشم من به خواری منگر که این فلک مینایی ، خانه عیش و شادی خود را با کاه گل ساخته و پرداخته است.
(۶) داد وفریاد که از خشم زخم ماهِ حسودِ آسمان ، ماه کمان ابروی من در زیر سنگ گور جای گرفت.
(۷) حافظ به موقع خود شاه رخی نزدی (اقدام مؤثر نکردی ) و فرصت از دست رفت . چه می توان کرد که گرفتاریهای روزگار مرا از این کار باز داشت.
شرح ابیات غزل (۱۳۴)
وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فع لان
بحر غزل: رمل، مثمّن مخبون اصلم مسبغ
*
در گیرا گیر مبارزه با دشمنان و خالفان و از دست دادن حمایت سلطان ، بلیّه دیگری گریبانگیر حافظ می شود و فرزندی نابالغ که هنوز زمان به مکتب گذاشتن او فرا نرسیده بود از دست او به در می رود . حافظ در غم مرگ این نوباوه دلبند خود چنین می سراید:
دلا دیدی که آن فرزانه فرزند چه دید اندر خم این طاق رنگین
به جای لوح سیمین در کنارش فلک بر سر نهادش لوح سنگین
و ازشدت تأثر وبه ظن قوی از شدت پشیمانی ، از اینکه به موقع خود در اثر گرفتاریهای و مشغله نتوانسته درمعالجه فرزندش کوشش لازم را معمول دارد، به سرودن غزلی که بازگو کننده حالات و تأثرات روحی اوست دست یازدیده است.
شاعر در ۳ بیت نخستین اشاره به مشکلاتی دارد که در دستیابی به این فرزند متحمل شده است . کسی چه می داند شاید سالها در آرزوی داشتن فرزندی می سوخته تا اینکه خدواند به او و همسرش فرزندی عطا می کند و از بد ایام پیش از آنکه به شش هفت سالگی برسد و به مکتب گذاشته شود از دست می رود و در ۳ بیت بعدی حالت استیصال خود را باز گو کرده و از شدت تأثر همه گناهان را به گردن چرخ نابکار می اندازد و دربیت مقطع تلویحاً از غفلت و اهمال و عدم اقدام سریع و به موقع خود سخن می گوید و برای تبرئه خویش در مصراع آخر غزل، به کلمه ( بازی ایام ) متوسل می شود. و این کلمه همانطور که در مواردی دیگر هم بطور سر بسته از گرفتاریهای شغلی که روزگار برایش فراهم ساخته می نالد به ظن قوی به گرفتاریها و درگیریها با مخالفین اشاره دارد . اصطلاح شاه رخ زدن در بازی شطرنج به موقعیتی اطلاق می شود که حریف بتواند با حرکت دادن مهره اسب خودهم به مهره رخ طرف مقابل حمله کند و هم در ضمن شاه او را کیش کند و در اصطلاح عوام به دو کیشه کردن موسوم است واین عبارت ( به موقع شاه رخ نزدی ) به کسی گفته می شود که یک فرصت طلایی را دو کیشه را ازدست داده باشد. در پایان تشبیهی که حافظ در بیت پنجم به کار برده و از چهره خاکی و رطوبت چشم خود کاه گل ساخته است قبل از او نظامی در شرفنامه چنین به رشته نظم کشیده است:
ترو خشکی اشک و رخسار من به کحگل بر اندود ایوان من
شاعر در بیت مقطع از صنعت التفات سود جسته و مرجع هر دو ضمیر مخاطب ( نزدی ) و متکلم ( چکنم ) خود حافظ است.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی
غزل به قلم علامه قزوینی :
بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد
طوطی ای را به خیال شکری دل خوش بود ناگهش سیل فنا نقش امل باطل کرد
قره العین من آن میوه دل یادش باد که چه آسان بشد و کار مرا مشکل کرد
ساروان بار من افتاد خدا را مددی که امید کرمم همره این محمل کرد
روی خاکی و نم چشم مرا خوار مدار چرخ فیروزه طربخانه از این کهگل کرد
آه و فریاد که از چشم حسود مه چرخ در لحد ماه کمان ابروی من منزل کرد
نزدی شاه رخ و فوت شد امکان حافظ چه کنم بازی ایام مرا غافل کرد
غزل به قلم شاملو : 
غزل به قلم الهی قمشه ای :
غزل به قلم عطاری کرمانی :
بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد       باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد
طوطیی را به خیال شکری دل خوش بود   ناگهش سیل فنا نقش امل باطل کرد
قره العین من آن میوه دل یادش باد   که چه آسان بشد و کار مار مشکل کرد
ساربان بار من افتاد خدار ا مددی    که امید کرمم همره این محمل کرد
روی خاکی و نم چشم مرا خوار مدار    چرخ فیروزه طربخانه ازین کهگل کرد
آه و فریاد که از چشم حسود مه چرخ   درلحد ماه کمان ابروی من منزل کرد
نزدی شاه رخ و فوت شد امکان حافظ    چه کنم ؟ بازی ایام مرا غافل کرد
غزل را بشنوید :
کلیپ های مرتبت با غزل :
برچسب ها

۳ دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن