تا اینجا اومدی یک فال هم بگیر

فال حافظ بگیرید فال واقعی خاطره از حافظ بنویس

سیل دمادم – ما را ز خیال تو چه پروای شراب است – غزل ۲۹

۹۷- سیل دمادم

ما راز خیال تو چه پروای شراب است   خم گوسرخود گیر که خمخانه خراب است
گرخمر بهشت است بریزید که بی دوست   هرشربت عذبم که دهی عین عذاب است
افسوس که شد دلبر و در دیده گریان   تحریر خیال خط او نقش بر آب است
بیدار شو ای دیده که ایمن نتوان بود     زین سیل دمادم که درین منزل خواب است
معشوقه عیان می گذرد برتو ولیکن     اغیار همی بیند از آن از ان بسته نقاب
گل بررخ رنگین تو تا لطف عرق دید         درآتش رشک ا زعم دل غرق گلاب است
راه تو چه راهیست که از غایت تعظیم       دریای محیط فلکش عین سراب است
سبزست در ودشت بیا تا نگذاریم           دست از سر آبی که جهان جمله سراب است
درکنج دماغم مطلب جای نصیحت         کاین حجره پر از زمزمه چنگ و رباب است
حافظ چه شد ار عاشق و رند است و نظر باز بس طور عجب لازم ایام شباب است

:: ::

توضیحات :
خمخانه (میخانه ) عذب ( خوشگوار ) عین (درست – خالص ) تحریر (نوشتن ) ایمن ( درامان ) اغیار (جمع غیر= بیگانگان ) در (دره ) سرآب (کنار آب ) گنج دما؛ (گوشه خانه ) رند (دراینجا عشرت طلب ) نظر باز (صفت فاعلی = نگاه کننده به چهره دیگران ) طور عجب (حالت شگفت ) شباب ( جوانی) پروا (باک – ترس ) سرخودگیر (دورشو ) خمر بهشت (باده بهشتی ) عذاب (رنج ) تحریر (نوشتن ) عیان (آشکار ) غایت (نهایت ) معنی بیت ۲(اگر باده بهشتی هم باشد برخاحک بریزید زیرا بدون حضور یارهر نوشیدنی خوشگواری که به من بدهید درد و عذال محض است ) معنی بیت ۳(دریغا که محبوب رفت و درچشم اشک افــــشان من نگاشتن و نقاشی کردن صورت خیالی او چون نقش ر آب کشیدن است که حاصلی ندراد )
نتیجه تفال :
۱-   جنابعالی شخصی مهربان صمیمی یکرنگ علاقه مند طناز دلربا مشکل پسند زود رنج اشکال تراش خوش برخورد عصبانی با قلبی پر از محبت چون دل آهو داری ولی دیگران ارزش واقعی شمار ا نمی دانند و شما نیز خیال می کنید همه باید مانند شما باشند .
۲-   موقعیت بسیار خوبی دارید ضرر و زیانی متوجه شما شده که تلاش جنابعالی برای جبران آن بی فایده بوده است
۳-   سعی کنید به پند و اندرز دیگران بویژه کسانی که به شما عشق می ورزند توجه دقیق نمایید که بیش از این ضرر نکنید
۴-   این هفته به یکی از مشاهد متبرکه برو و زیارتی کن و دعایی بخوان و آنگاه آخر شب سوره مبارکه الانفعال از آیه ۳۵ تا آخر سوره را دقیق با معنی و حضور قلب بخوان و هفته بعد مشاهده کن چقدر درموقعیت شما موثر بوده است
۵-   خواجه دربیت ششم می فرماید : ( همین که گل لطف و پاکی عرق را برچهره نگارین زیبای تو دید در آتش حسد به شدت گداخت و درعرق خود که همان گلاب است غرقه شد ) یعنی گلاب عرق گل است که از حرارت آتش حسد حاصل می شود پس عزیزم مطلب را زیاد برایت باز نمی کنم تا خود آنچه گفتم بدانی پس مرا دعا کن که از راز درونت برایت سخن گفتم و اگر تو را می دیدم از این غزل بسیار سخن برایت داشتم فقط به این بسنده می کنم که بخت و اقبلا همراه شماست حتماً موفق می شوی قدری دقت سرعت و تلاش لازم است و به سخنان دیگران توجه مکن بلکه از یکی از آشنایان نزدیک کمک بگیر و با او مشورت کن و هراس نداشته باش که موفقیت درچند قدمی شما قرار دارد و اجازه ورود می خواهد پس نا امیدی و یاس محلی از اعراب ندارند بپا خیز و اقدام کن

کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :
شرح غزل :
وزن غزل: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (بحر هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
۱ ما از خیال تو رغبتی به شراب نداریم ؛ خم را بگو به فکر خود باشد زیرا خمخانه خراب است.
پروا: ترس و هراس، تاب و توان، رغبت .
سر خود گیر: به فکر خود باش ، پی کار خود برو.
می گوید خیالات خوشی که درباره تو در سر داریم ما را چنان مست کرده که نیازی به شراب نداریم، پس به خم بگو که در فکر خود باشد؛زیرا در اثر بی توجهی ما به می، میخانه بی مشتری مانده و خراب شده است.
« سر خودگیر» به این معنی نیز اشاره دارد که سر خم را تا رسیده شدن شراب با خشت و گل می پوشانند.به اصطلاح گل می گیرند. و این جا مراد این است که به خم بگو سر خود را بسته نگهدار که جنس درونت مصرفی ندارد – خم خانه بی مشتری است.
۲ اگر شراب بهشتی است، آن را بریزید، زیرا هر شربت گوارایی که بی دوست به من بدهید برای من عذاب واقعی است.
عذب: گوارا ، شیرین.
خمر بهشت ظاهراً اشاره دارد به شراباً طهورا در آیه ۲۱ از سوره الانسان (۷۶) : «… وَ حُلّوُا اَساوِرَ مِن˚ فِضَّۀٍ وَسَقبهُم˚ ربُّهُم˚ شَراباً طَهُوراً»(… و بر دستهایشان دستبند نقره فام و خدایشان شرابی پاک و گوارا بنوشانید).
در ارزش و مقام دوستی می گوید اگر مرا به بهشت ببرند،و آنجا از شرابهای بهشتی به من بدهند،اگر تنها باشم ارزشی ندارد.باید با دوستان به بهشت بروم و باده بهشتی بنوشم.
۳ افسوس که دلبر رفت و نقش کردن تصویرخیالی خط چهره او در چشم گریان، نقش بر آب است.
تحریر: ترسیم.
نقش بر آب زدن در بیت به معنی ساختن تصویر معشوق در اشک و مجازاً کار بی حاصل کردن است[۱].
می گوید افسوس که دلبر رفت و حالا هر چه اشک بریزم، و تصویر خط و خال او را در اشک چشم خود ببینم، کار بی حاصلی است،مثل نقش بر آب زدن.
۴ ای چشم از خواب بیدارشو،زیرا با این سیل که دم به دم به این منزلگاه خواب می آید، امنیت وجود ندارد.
دَمادَم: لبریز و پر، لحظه به لحظه، دَم به دَم.
می گوید ای چشم من از خواب غفلت بیدارشو،زیرا این اشکی که هر لحظه مثل سیل از چشم من جاری است امنیت را از وجود من برده است. اگر در خواب بمانی مرا خواهد برد.
– اگر از خواب غفلت بیدار نشوی حوادث، هستی مرا به باد خواهند داد.
دمادم را دُمادُم هم می توان خواند یعنی بلافاصله و دُم هم پیوسته.این تعبیر بخصوص در مورد سیل صادق است و در ادب فارسی نیز مکرر آمده است:
چون زال سپهبد ز پهلو برفت           دُمادُم سپه به روی بنهاد تفت[۲]
در تاریخ بیهقی آمده است «… و لشکرها دُمادُم بود و غازی خواسته بود که بازار از آب گذر کند تا از این لشگر ایمن شود،ممکن نگشت…»[۳]
وبا دَمادَم که معنی کردیم فاصله چندانی ندارد.
۵ معشوق آشکارا از برابر تو می گذرد؛ اما چون مردم بیگانه را می بیند نقاب از چهره بر نمی دارد.
اشاره عرفانی بیت اینکه در برابر نا اهلان در حجاب است – اهلیت نیاز به استعداد ذاتی و سپس طی مراحل در سیر وسلوک دارد.
اغیار را می توان پرده هایی معنی کرد که در برابر دل آدمی قرار دارد و مانع ار رویت معشوق می شود.
۶ همینکه گل زیبایی دانه های عرق را بر گونه سرخ تو دید ؛ از غصه در آتش حسد افتاد و در گلاب غرق شد.
مضمون بین مجموعاً اشاره به کار گلاب گیری دارد؛ برای گرفتن گلاب، که عرق گل است، برگ های سرخ را با آب درون دیگ می ریزند و روی آتش می گذارند تا تبخیر شود، وبخار آن ، از طریق تقطیر، به عرق بدل می شود که همان گلاب است. ودر تصویر شاعر گل از این جهت عرق کرده وبه گلاب بدل شده که زیبایی دانه عرق را بر چهره معشوق دیده،حسدش افروخته شده و آتش این حسد است که سبب تبخیر و تعریق شده و گل را غرق در عرق گردانده است.
گلاب به دانه عرق معشوق ، و آتش زیر دیگ به آتش حسد گل تشبیه شده است.
۷ کوه و دشت سبز است ، بیا تا از سرآبی دست بر نداریم ، زیرا که جهان تماماً سراب فریبنده ای است.
سراب: زمین شوره که از دور به آب شباهت دارد.
می گوید : کوه و دشت سبز است. بیا از تفرج در کنار چشمه و جویبار دست بر نداریم زیرا دنیا مثل سراب فریبنده است و چیزی برای ما ندارد.
۸ در گوشه دماغ من جایی برای پند و اندرز جست وجو مکن؛ زیرا این حجره از زمزمه چنگ و رباب پر است.
حجره: اطاقک ، غرفه.
یعنی به عیش و شادی مشغولم و در سرم جز آوای موسیقی چیزی نیست ، چنانکه جای خالی برای پند و اندرز ندارد.
۹ چه اهمیتی دارد که حافظ عاشق و لاابالی و زیبا پسند باشند؛ حالات شگفت آور بسیاری لازمه ایام جوانی است.
نظر باز: کسی که به نگاه کردن به زیبارویان میل و عادت دارد.
می گوید در دوران جوانی که نیروی حیات از درون انسان غلیان دارد حالات گوناگونی می شود که هنگام پیری به نظر غریب می آیند.
این بیت گواه بر این است که غزل در دوران جوانی سروده شده است.
 
———————————————————————————————————————-
[۱] برای اطلاعات بیشتر نیز رجوع کنید به مرتضوی،… «نقش بر آب زدم…»نشریه دانشکده ادبیات تبریز،ش۱۷،ص۴۱۹-۴۳۹٫
[۲] فردوسی،… به نقل از دهخدا،…لغت نامه (ذیل دمادم).
[۳] بیهقی،… تاریخ بیهقی… ص ۳۰۱،برای اطلاع بیشتر درباره دَمادَم و دُمادُم رجوع شود به قزوینی،…یادداشت های قزوینی…ج۴،ص۲۵۴٫
غزل به قلم علامه قزوینی :
ما را ز خیال تو چه پروای شراب است
خم گو سر خود گیر که خمخانه خراب است
گر خمر بهشت است بریزید که بی دوست
هر شربت عذبم که دهی عین عذاب است
افسوس که شد دلبر و در دیده گریان
تحریر خیال خط او نقش بر آب است
بیدار شو ای دیده که ایمن نتوان بود
زین سیل دمادم که در این منزل خواب است
معشوق عیان می‌گذرد بر تو ولیکن
اغیار همی‌بیند از آن بسته نقاب است
گل بر رخ رنگین تو تا لطف عرق دید
در آتش شوق از غم دل غرق گلاب است
سبز است در و دشت بیا تا نگذاریم
دست از سر آبی که جهان جمله سراب است
در کنج دماغم مطلب جای نصیحت
کاین گوشه پر از زمزمه چنگ و رباب است
حافظ چه شد ار عاشق و رند است و نظرباز
بس طور عجب لازم ایام شباب است
غزل به قلم شاملو : 
غزل به قلم الهی قمشه ای :
غزل به قلم عطاری کرمانی :
ما راز خیال تو چه پروای شراب است   خم گوسرخود گیر که خمخانه خراب است
گرخمر بهشت است بریزید که بی دوست   هرشربت عذبم که دهی عین عذاب است
افسوس که شد دلبر و در دیده گریان   تحریر خیال خط او نقش بر آب است
بیدار شو ای دیده که ایمن نتوان بود      زین سیل دمادم که درین منزل خواب است
معشوقه عیان می گذرد برتو ولیکن     اغیار همی بیند از آن از ان بسته نقاب
گل بررخ رنگین تو تا لطف عرق دید         درآتش رشک ا زعم دل غرق گلاب است
راه تو چه راهیست که از غایت تعظیم       دریای محیط فلکش عین سراب است
سبزست در ودشت بیا تا نگذاریم            دست از سر آبی که جهان جمله سراب است
درکنج دماغم مطلب جای نصیحت         کاین حجره پر از زمزمه چنگ و رباب است
حافظ چه شد ار عاشق و رند است و نظر باز  بس طور عجب لازم ایام شباب است
غزل را بشنوید :
کلیپ های مرتبت با غزل :
برچسب ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن