تا اینجا اومدی یک فال هم بگیر

فال حافظ بگیرید فال واقعی خاطره از حافظ بنویس

پرده دارحریم – دل سراپرده محبت اوست – غزل ۵۶

۶۱- پرده دارحریم

دل سرا پرده محبت اوست   دیده آیینه دار طلعت اوست
من که سر درنیاورم به دوکون گردنم زیر بار منت اوست
تووطوبی و ماو قامت یار     فکر هرکس به قدر همت اوست
گرمنآوده دامنم چه زیان     همه عالم گواه عصمت اوست
منکه باشم درآن حرم که صبا   پرده دار حریم حرمت اوست
بی خیابش مباد منظر چشم     زانکه این گوشه جای خلوت اوست
هرگل نو که شدچمن آرای       زاثر رنگ و بوی صحبت اوست
دور مجنون گذشتو نوبت ماست هرکسی پنج روز نوبت اوست
ملکت عاشقی و گنج طرب   هرچه دارم زیمن دولت اوست
من و دل گرفدا شدیمچه باک   غرض اندرمیان سلامت اوست
فقر ظاهر مبینکه حافظ را     سینه گنجینه محبت اوست

:: ::

توضیحات :
ون(جهان ) دو کون( این جهان و آن جهان ) واو دربیت سوم (تو و طوبی = حرف اضافه معنی ملازمت می دهد ) طوبی (پا – رخت بهشتی ) ملکت (پادشاهی ) یمنهمت (توجه باطنی ) منت (منت پذیری ) پرده دار (دربان ) عمست (پاکی ) چمن آرای (زینت دهنده ) معنی بیت ۱(دلمخانه عشق محبوب می باشدو چشم هم وظیقه آیینه داری او رادارد ) معنی بیت ۳( ای زاهد تو با ملازمت درخت بهشتی خوشی ولی ما ملازمت سرو بالای یا ررا انتخاب کرده ایم ) یعنی نخل جنت مالتو باشدولی نقددیدار مالماوفکر هرکس به اندازه همت اومی باشدیعنی بعضی بهشت را می خواهندولی عده ای دیار مولی را ) معنی بیت چهارم ( اگر من آوده به گناه هستم جای تعجب نیست جهان سراسر ب پادامین او گواهی می دهد) معنی بیت ۶( دیدگاه چشم از صور تخیالی محبوب خالی نباشد زیرا این کنج خلوت سرای او می باشد ) معنی بیت ۷( گلهای تازه از تاثیر رنگ وبوی هم صحبتی محبوب منزینت هرباغ  و چمن شده اند
نتیجه تفال :
۱-   این نیت بر شواهد زیادی دلالت دارد که هر یک نیازبه راز و نیاز و توجه و دعا به درگاه یزدان پاک می باشد بنابراین سوره مبارکه النحل آیه ۵۰ تا ۸۵ را با حضور قلب و معنی بخوان که گشایش حاصل است و نذری را که نموده ای در ادا کردن آن تعجیل کن وبه یکی ازمشاهد متبرکه برو که بسیارسودمند میباشد
۲-   عده ای شما راسرزنش می کنند و تعدادی نیز به شما حسادت می ورزند و بعضی هم درانصراف شما می کوشند اما دونفر دراین بین جنابعالی را تشویق و ترغیب می کنند بدانکه این نیت با کمی صبر و حوصله و تلاش حتما عملی است
۳-   این نیت آن قدر حتمی است که قابل تصور هم نمی باشد اما از اینکه سالت در برج حمل است و روی به درخشش دارد شک و تردید مکن به زودی گره از مشکلات شما برداشته میشود و خبر خوشی دریافت می کنید
۴-   لسان الغیب دربیت هشتم به شما می فرماید (زمان و نوبت محنون گذشت و حالا دیگر نوبت ماست زیرا نوبت هرکس دراین دنیا پنج روز بیش نیست ) پس سختی های شما تمام می شود و به زودی آنچه آرزویش را داشتی برآورده می شود جای هیچ گونه نگرانی نمی باشد
۵-  بیمار شفا می یابد قرض ادا می شود معامله انجام میگیرد اما مسافر فعلاً نمی آید ولی خواسته او عملی می شود خرید و فروش هر دو سودمند است
۶-   برنده دربرابر افراد سودمند و ناتوان یکسان عمل میکند اما بازنده به تملق قدرتمندان پرداخته و ضعفا را تحقیر می کند
۷-   همسری لجوج اما مهربان فرزندانی پرتوقع اما فعال بهره شماست از اینکه دست شما نمک ندارد شکی نیست ولی چرخ زندگی شما براثر همین خوش قلبی همیشه بخوبی در حرکت است موفق باشید.   

کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :
شرح غزل :
معانی لغات غزل (۵۶)
سراپرده: خیمه و خرگاه، چادرشاهانه، چادر وخیمه با شکوه
محبت: دوستی، مودت، مهر، عشق و دراصطلاح عرفا: شور و شوق دل به دیدارمحبوب و دوست داشتن خدای تعالی بندگان را.
آیینه‌دار: آینه نگهدار، کسی که آیینه در برابر عروس نگه می‌دارد.
طلعت: چهره و در اصل لغت به معنای دیدن است.
دوکون: دو عالم.
سردرنیاورم: سر خم نمی‌کنم، قبول ندارم، اطاعت نمی‌کنم.
طوبی: نام درختی در بهشت با میوه‌های متنوع که حاصل آن انواع میوه‌ها ولباس و زینت‌آلات بوده و به هر غرفه‌یی از بهشت یک شاخه آن می‌رسد، خوشی و خرمی، کنایه از رسایی قامت و اندام.
همت: اراده، آرزو، خواهش، عزم و در اصطلاح عرفا توجه کامل قلب به حق تعالی به منظور تحصیل کمال.
چه زیان؟: زیانی نیست، زیانی به کسی نمی‌رسد.
عصمت: پاکدامنی.
حرم: اندرون خانه، داخل خانه، فضای امکنه مقدس.
صبا: نسیمی که از جانب شمال به هنگام صبح و غروب می‌وزد.
پرده‌دار: حاجب، نگهبان.
حریم: گرداگرد خانه و اطراف حرم.
حرمت: احترام، آبرو، عزت.
مجنون: اسم خاص، نام و شهرت قیس‌بن عامری که ازکودکی عاشق دختر عموی خود لیلی بودوازعشق او سربه بیان گذاشت و به‌مجنون عامری مشهورشد ولغت به‌معنای دیوانه است.
ملکت: پادشاهی، کشور، منسوب به ملک.
پنج‌روز: کنایه از فرصتی کوتاه ومدت زمانی اندک.
نوبت: وقت، هنگام
فقرظاهر: تهیدستی آشکار، بی‌نوایی مشهود.
که حافظ را سینه…: که سینه حافظ.
گنجینه: جایگاه نگهداری گنج و اندوخته.
معانی ابیات غزل (۵۶)
(۱) دل، جایگاه شکوهمند عشق و دوستی و دیده آیینه‌دار و ببینده چهره اوست.
(۲) من که در برابر دو دنیا سرفرود نمی‌آوردم، بار منت او را برگردن خود دارم.
(۳) طوبی برای تو و قامت یار برای ما (که) اندیشه هرکس به قدر و اندازه اراده و آرزوی اوست.
(۴) چه باک از گناهکاری من که عالم به پاکی و بی‌گناهی او گواهی دارند.
(۵) دوره زمانه مجنون سپری شده اینک نوبت ماست (چه) هرکسی را نوبتی کوتاه و زمانی محدود است.
(۶) هرچه از پادشاهی عشق و اندوخته سرور شادی داردم از برکت دولت و توجه اوست.
(۷) اگر من و دل هر دو از دست و از میان رفتیم باکی نیست. مقصود هردو، سلامتی وجود اوست.
(۸) به بینوایی ظاهر حافظ منگر که سینه او نگاهدار گنج مهر و محبت اوست.
شرح ابیات غزل (۵۶)
وزن غزل: فاعلاتن مفاعلن فعلات
بحر غزل: خفیف مسدس مخبون مقصور
*
شاه‌نعمت‌الله‌ولی: همه عالم ظهور حضرت اوست
همه وابسته محبت اوست
شاه‌نعمت‌الله‌ولی: جان ما بنده محبت اوست
زندگی در حضور حضرت اوست
این غزل را خواجه حافظ در استقبال از غزلهای شاه نعمت‌الله ولی سروده و چنین برمی‌آید که در هر مورد حافظ از شاعر دیگری استقبال کرده هدف اصلی او دو چیز بوده است یا نشان دادن دست بالا و قدرت فائقه خود در مسابقه و یا تخطئه ومقابله با نظریه طرف و در اینجا منظور اول شرط بوده است. شاه‌ولی می‌گوید:
من از او غیر او نمی‌‌خواهم
طلب هرکسی به همت اوست
*
و مشاهده می‌شود که در سلاست و بلاغت، بیت حافظ در مقام بالاتری قرار دارد. قبل ازحافظ شیخ فرید‌الدین عطار این مضمون را چنین سروده است: درد هر کس به قدر طاقت اوست. بعضی از حافظ شناسان این غزل را به علت اینکه قافیه به کار گرفته شده فاقد حرف روی است از حافظ نمی‌دانند لیکن دراکثر نسخه‌های خطی مورد استفاده دکتر خانلری این غزل آمده و بیت پنجم آن نیز در افواه به صورت ضرب‌المثل جاری است. نکته دیگر احتمال داده می‌شود شاعر ضمن استقبال این غزل گوشه چشمی هم به شاه شجاع داشته است.
****
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالیان
غزل به قلم علامه قزوینی :
دل سراپرده محبت اوست
دیده آیینه دار طلعت اوست
من که سر درنیاورم به دو کون
گردنم زیر بار منت اوست
تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هر کس به قدر همت اوست
گر من آلوده دامنم چه عجب
همه عالم گواه عصمت اوست
من که باشم در آن حرم که صبا
پرده دار حریم حرمت اوست
بی خیالش مباد منظر چشم
زان که این گوشه جای خلوت اوست
هر گل نو که شد چمن آرای
ز اثر رنگ و بوی صحبت اوست
دور مجنون گذشت و نوبت ماست
هر کسی پنج روز نوبت اوست
ملکت عاشقی و گنج طرب
هر چه دارم ز یمن همت اوست
من و دل گر فدا شدیم چه باک
غرض اندر میان سلامت اوست
فقر ظاهر مبین که حافظ را
سینه گنجینه محبت اوست

غزل به قلم شاملو : 
غزل به قلم الهی قمشه ای :
غزل به قلم عطاری کرمانی :
دل سرا پرده محبت اوست   دیده آیینه دار طلعت اوست
من که سر درنیاورم به دوکون  گردنم زیر بار منت اوست
تووطوبی و ماو قامت یار      فکر هرکس به قدر همت اوست
گرمنآوده دامنم چه زیان      همه عالم گواه عصمت اوست
منکه باشم درآن حرم که صبا   پرده دار حریم حرمت اوست
بی خیابش مباد منظر چشم      زانکه این گوشه جای خلوت اوست
هرگل نو که شدچمن آرای       زاثر رنگ و بوی صحبت اوست
دور مجنون گذشتو نوبت ماست هرکسی پنج روز نوبت اوست
ملکت عاشقی و گنج طرب   هرچه دارم زیمن دولت اوست
من و دل گرفدا شدیمچه باک    غرض اندرمیان سلامت اوست
فقر ظاهر مبینکه حافظ را     سینه گنجینه محبت اوست
غزل را بشنوید :
کلیپ های مرتبت با غزل :
برچسب ها

۷ دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن