تا اینجا اومدی یک فال هم بگیر

فال حافظ بگیرید فال واقعی خاطره از حافظ بنویس

نورباده – ساقی به نورباده برافروز جام ما – غزل ۱۱

۱۰- نورباده

ساقی به نورباده برافروز جام ما      مطرب بگو ه ارجهان شده به کام ما
ما د÷یاله عس رخ یار دیده ایم        ای بی خبر ، ز لذت شرب مدام ما
چندان بود کرشمه و ناز سهمی قدان     ایدبه جلوه سرو صنوبر خرام ما
هرگز نمیردآنکه دلش زنده شدبه عشق    ثبت است برجریده عالم دوام ما
ترسم که ضرفه ای نبرد روز بارخواست   نان حلال شیخ ، زآب حرام ما
مستی به چشم شاهددلبندماخوش است زان رو سپرده اند به مستی زمام ما
ایباداگر به گلشن احباب بگذری   زنهار عرضه ده بر جانان پیام ما
گونام مازیاد به عمداً چه می بری ؟    خود آید  آن ه یادنباشد زنام ما
حافظ زدیده دانه اشکی همی فشان باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما
دریای اخضر فلکک و کشتی هلال     هستند غزق نعمت حاجی قوام ما


:: ::

توضیحات :
شراب مدام(باده گساری همیشگی ) احباب (جمع حبیب = دوستان ) مرغ وصل (پرنده وصال ) حاجی قوام (وزیر محبوب ابوسحاق اینجو) نورباده (می ناب ) مطب (نوازنده ) سهی قدان (دلفبران ) صنوبر خرام (دلیری که مانند سرو جلوه صنوبر کند ) جریده (دفتر بزرگ ) آب خرام (نایه از خمر و شراب ) صرفه (زیادی و افزونی = فضیلت ) روز بازخواست (قیامت ) نان حلال (نان وقف و فتوحصوفیان ) سپرده اند (تسلیم کرده اند –حوالهکرده اند ) فشان (نثار کردن ) معنی بیت (ای ساقی با فروغ می ساغر مار ا روشن کن وای موسیقی دان و نوازنده این ترانه را بخوان و بساز که عالم به مراد دل ما شد)
 




نتیجه تفال :
۱-   به آرزویت حتما می رسی و موفقیت درچند قدمی شما می باشد پس سوره مبارکه الجمعه را با معنی و حضورذهن بخوان
۲-   کارها بر وفق مراد شما انجام می گیرد و جای هیچگونه نگرانی نیست و از چیزهاییکه بی خبر بودی آگاه می شوی و درزندگی موفق و دارای مقام و مرتبه مادی و معنوی می شوی به یاد مادر و پدر و دوستان خوب خودباش
۳-   شما به کسی یا چیزی عشق می ورزی ودرعالم خیال و رویا با او راز و نیاز میکنی ولی متاسفانه او از این علاقه اطلاع ندارد خوبست به گونه ای او را متوجه سازی تا اونیز ازعکس العمل قلبی توآگاه شود
۴-   اوفرد مهربان و باگذشتی است و شما نیز با احساس و منطقی و خوش بیان و دلربا پس غرور را کنار بگذار و به گونه ای عاقلانه او را مطلع کن به شرطی که عنان اختیار را از دست ندهی
۵-   حافظ دربیت ۹  می گوید ای حافظ قطره اشکی بریز ونثارکن به امید اینکه پرنده وصال دلش به رحم آید و رحمی به حال زار ما کند و به دام ما افتد
۶-   موفقیت کالماً همراه شماست و جای نگرانی نیست از ولخرجی دست بردارید و به برادر و خواهر توجه کنید و خبری از مسافر به شما می رسد
۷-   عزیرم بدان که بازنده به استقلال خود می بالد درحالی که به واقع درحال خودسری است و به کارگروهی خود می بالد درصورتیکه درحال دنباله روی است و اراده ای از خود ندارد اما برنده همیشه می داند که کدام تصمیمها را به طور مستقل بگیرد و کدام یک را پس از مشورت با دیگران
۸-   حضرت علی (ع ) می فرماید مواقع تفریح و شادمانی فرصت است افراد عاقل فرصتها را مغتنم می شمارند و از آنها به نفع خوشبختی و سعادت خویش استفاده می کنند .

کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معانى لغات غزل( ١١ )
نور باده:باده به نور تشبیه شده(اضافه تشبیهى).
برافروز:روشن و درخشان کن.
مطرب:سازنده و نوازنده و خواننده آواز.
مدام:شراب انگور،همیشه.
شرب مدام:شرب دائم،شرب همیشه،شرب شراب.
جریده:دفتر.
دوام:ثبات،جاودانگى.
کرشمه:ناز و غمزه و اشارات دلبرانه با چشم و ابرو.
سهى:موزون،راست و مستقیم.
سهى قدان:موزون قامتان،بلند بالایان.
صنوبر:از خانواده کاج و صنوبر خرام به معناى جلوه و خرامیدن صنوبرى.
گلشن احباب:(استعاره)مجلس دوستان.
زنهار:زینهار،امان،الأمان!،الحذر،خدا را،حتما و مؤکدا.
عرضه ده:عرض کن،برسان.
عمدا:از روى عمد،قصد.
شاهد دلبند:(استعاره)محبوب دوست داشتنى.
زمام:اختیار.
صرفه:نفع،فایده،بهره.
آب حرام:(استعاره)شراب‌مرغ وصل:(اضافه تشبیهى)وصل به مرغ تشبیه شده است.
( ١ )الف:اى ساقى با باده رخشان،پیاله ما را روشن و لبالب کن و اى مطرب بر
خوان و بگو:کار جهان به کام ما شد.
ب:اى ساقى با باده زلال و روشن پیاله ما را درخشان کن و اى مطرب بگو که‌کار جهان به کار ما شد…
( ٢ )الف:(بگو که)ما در پیاله عکس روى محبوب دیده‌ایم،اى بى‌خبر ز لذّت‌شراب خوارى ما.
ب:به بیخبران از لذّت شراب خوارى ما بگو که ما در پیاله شراب عکس روى‌محبوب خود را دیده‌ایم.
( ٣ )کسى که دلش با نیروى عشق مى‌تپد و زنده است هرگز نمى‌میرد(بدین سبب)در دفتر روزگار نام ما جاویدان و با ثبات است.
( ۴ )ناز و کرشمه دلبران بلند بالا تا زمانى خریدار دارد که محبوب سرو رفتار ماجلوه‌گرى نکرده است.
( ۵ )اى باد صبا اگر گذارت به مجلس دوستان افتاد از براى خدا این پیام ما را به‌گوش جانان برسان:
( ۶ )بگو چرا عمدا وانمود مى‌کنى که نام ما را فراموش کرده‌اى؟دیرى نمى‌گذرد که‌ما در مى‌گذریم و نام ما را از یاد خواهى برد.
( ٧ )الف:مستى زیبنده چشم محبوب دلبند ماست بدین سبب عنان اختیار ما را به‌دست چشم مستى داده‌اند.
ب:در چشم محبوب دلبند ما حالت مستى و بیخودى از شراب زیبنده است‌بدین سبب زمام عقل ما را به دست مستى سپرده‌اند.
( ٨ )از آن مى‌ترسم که به هنگام پرسش و پاسخ روز قیامت،نان حلالى را که شیخ‌(از محلّ جیره موقوفات مدرسه سهمیه طلاّب)خورده است امتیاز و فضیلتى‌از شراب حرامى که ما خورده‌ایم کسب نکند.
( ٩ )حافظ دانه‌هاى گوهر اشکت را(به پاى محبوب)نثار کن.شاید مرغ وصال‌جانان به خاطر این دانه‌ها به دام افتد.
( ١٠ )دریاى سبز سپهر گردون و کشتى هلال ماه آن،همگى در دریاى نعمت‌حاجى قوام غرقند.
میر کرمانى:اى روى دلفریب تو ماه تمام ماوى از نسیم زلف تو مشکین مشام ما*  ١ -این غزل یکى از غزلهاى متعارف حافظ است که مى‌شود گفت‌بدون هیچ انگیزه سیاسى و یا شرح رویدادى سروده شده است و با توجّه به بیت‌مقطع آن به نظر مى‌رسد شاعر در زمانى جز از زمان سرودن غزل با اضافه کردن این‌بیت،غزل را به نام حاجى قوام الدّین حسن تمغاچى نموده و به او هدیه کرده است.
 ٢ -حاجى قوام الدّین حسن تمغاچى مأمور مالیات و امور مالى دربارشیخ ابو اسحاق و از دوستان خواجه حافظ بوده است.او از اکابر فارس بود و درتاریخ ششم ربیع الاوّل سال  ٧۵۴  هجرى یعنى زمانى که شیراز در محاصره امیرمبارز الدّین بود فوت کرد و مرگ او ضربه بزرگى به شیخ ابو اسحاق و دوست اوحافظ وارد آورد.حافظ در پنج مورد در سراسر دیوان فعلى خود از او یاد کرده است‌که یکى از آنها قطعه‌یى در رحلت اوست و به جاى خود به آنها اشاره خواهد شد.
****
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالیان

غزل به قلم علامه قزوینی :

ساقی به نور باده برافروز جام ما
مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما
ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم
ای بی‌خبر ز لذت شرب مدام ما
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
چندان بود کرشمه و ناز سهی قدان
کاید به جلوه سرو صنوبرخرام ما
ای باد اگر به گلشن احباب بگذری
زنهار عرضه ده بر جانان پیام ما
گو نام ما ز یاد به عمدا چه می‌بری
خود آید آن که یاد نیاری ز نام ما
مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است
زان رو سپرده‌اند به مستی زمام ما
ترسم که صرفه‌ای نبرد روز بازخواست
نان حلال شیخ ز آب حرام ما
حافظ ز دیده دانه اشکی همی‌فشان
باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما
دریای اخضر فلک و کشتی هلال
هستند غرق نعمت حاجی قوام ما

 















غزل به قلم شاملو :

غزل به قلم الهی قمشه ای :

غزل به قلم عطاری کرمانی :

ساقی به نورباده برافروز جام ما      مطرب بگو ه ارجهان شده به کام ما
ما د÷یاله عس رخ یار دیده ایم        ای بی خبر ، ز لذت شرب مدام ما
چندان بود کرشمه و ناز سهمی قدان     ایدبه جلوه سرو صنوبر خرام ما
هرگز نمیردآنکه دلش زنده شدبه عشق    ثبت است برجریده عالم دوام ما
ترسم که ضرفه ای نبرد روز بارخواست   نان حلال شیخ ، زآب حرام ما
مستی به چشم شاهددلبندماخوش است زان رو سپرده اند به مستی زمام ما
ایباداگر به گلشن احباب بگذری   زنهار عرضه ده بر جانان پیام ما
گونام مازیاد به عمداً چه می بری ؟    خود آید  آن ه یادنباشد زنام ما
حافظ زدیده دانه اشکی همی فشان باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما
دریای اخضر فلکک و کشتی هلال     هستند غزق نعمت حاجی قوام ما
غزل را بشنوید :

کلیپ های مرتبت با غزل :



برچسب ها

۳ دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن