دل گشاد ه دار – نوش کن جام شراب یک منی – غزل ۴۷۸ – ۵۶۴
۵۶۴ – دل گشاد ه دار
نوشکن جام شراب یک منی تا بدان بیخ غم ا زدل بکنی
دل گشاده دار چون جام شراب سر گرفته چند چون خم دنی
چون زجام بیخودی رطلی کشی کم زنی از خویشتن لاف منی
سنگ سان شو در قدم نی همچو ابر جمله رنگ آمیزی و ترادمنی
دل به می دربند تا مردانه وار گردن سالوس و تقوار بکشنی
خیز و جهدی کن چو حافظ تا مگر خویشتن در پای معشوق افکنی
توضیحات :
معنی بیت ۱( کاسه شراب یک منی را نوش جان کن تا به آن وسیله ریشه و اسا غم واندوه کاملاً از دلت خارج سازی ۹معنی بیت ۲( اندیشه ات ار مانند جام شراب گشاده دار و افکار پریشان را از سر بیرون کن تا کی مانند خم بزرگ سربسته باشی و باطن تو معلوم نباشد ) معنی بیت ۳( وقتی ا زجام عشق پیمانه ای زدی و خوردی هرگز ادعای خود پرستی نم یکنی و لاف نمی زنی ) معنی بیت ۴( در ثبات قدم و پایداری مانند سنگ مقاوم و پابر جا باش و مانند آب ریا اری مکن که به رنگها یگوناگون در ایی و بهر چیزی آلوده شوی) معنی بیت ۵( دل به شراب بند و به آن دلبستگی داشته باش تا مانند مردان راه معرفت گردن شیطان مکر و ریا را بشکنی ) معنی بیت ۶( قیام کن و تلاش کن مانند حافظ خود را به پای جانان بیفکن و در راه محبوب خاک شو تا کمال یابی وبه وصال برسی )
نتیجه تفال :
۱- کار عشق باغرور و خود پرستی هماهنگی ندارد اگر واقعاً عشق او را در سر داری باید از خود پرستی و غرور دست بردار یو راه رسیدن به محبوب را با رن و درد طی کنی و گرنه موفق نمی شوی
۲- سه بار عشق به سراغ شما آمده ولی با یکدندگی و لجبازی و غرور او را ازخود طی کرده اید باید د راین مورد تجدید نظر کنید و به کلی از خودخواهی دست بردارید و راه عشق را با دل و جان طی کنید و او را صمیمانه دوست داشته باشی
۳- زندگی را به شوخی گرفته اید و بهره برداری از مادیا را سرلوحه کار خود قرار دادهاید و در این راه تعال و تامل ا زا دست داده اید اشتهای شما رد چشم و هم چشمی گویا سیری ناپذیر است پس در دوستان و اخلاق خود تجدید نظر کنید که برا یهر چیز اندازه نگه داشتن نیکوست
۴- همسری مهربان و دلسوز و باوفا دارید ولی او را وادار به لجبازی می کنید زیار متوجه اعمال خود نمی باشدی مانند از خود راضی ها عمل می کنید اگر چه دوست یا همسرتان باوفاست ولی متاسفانه زودباور و دمدمی مزاج است باید به او گوشزد کنید
۵- بیمارتان بهبود می یابد خردی و فروش نافع است سفر زیارتی یا سیاحتی در پیش دارد که بسیار مفید است
۶- خانم یا آقای عزیزبا توجه به غزل روحیه جنالعالی چنین است پرشور و رک و راست بطوری که از دو رویی و ریا بیزار و متنفرید و از اینکه دیگران شمارا فریب دهند بسیا رناراحت می شودی و چون آتش شعله می کشید از صمیم قلب ه دیگران خدمت می کنید و در این کار تردید به خود راه نمی دهید
۷- کمال گرا با ایمان اهل جر و بحث کیدنده اما با حیا هستید و همیشه جانب کارا ررعایت می کیند اگر دسوت یا همسرتان شما را درک کند از یندگی عالی برخوردار می شود نگران تلفنن های قطع شده نباشید و به سخنان دیگران توجه نکنید نوزادی شیرین درخانواده شما به دنیا می آید
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :
شرح غزل :
١ -جام شراب یک منى را بنوش تا به وسیلهى آن،غم دل را ریشهکن کنى.
٢ -مانند جام شراب،گشادهدل باش،تا کى مىخواهى مانند خم شراب سرگرفته باشى؟[با توجه به گشاد بودن دهانهى جام شراب،گشاده دل و شاد بودن را به آن مانند کرده است.دن،خم شرابقیراندود و در این جا مجازا به معناى شراب است.سرگرفتگى خم اشاره به این موضوع است کهسر خم شراب را با دستمالى یا خشت و گلى مىبستهاند تا شراب به هنگام جوش سرریز نکند.سربسته بودن به کنایه،یعنى در فکر بودن،اندوهگین و در خود بودن.مىگوید:مانند جام شراب گشادهدل و شاد باش؛نه مانند خم سربسته و عبوس و غمگین!]
٣ -هنگامى که از جام شراب بىخودى پیمانهى سنگینى نوشیدى،کمتر لاف منى و خودبینى خواهى زد.[یعنى وقتى از خود بىخود شدى،خودبینى در وجود تو از بین مىرود.]
۴ -در پایدارى و استوارى مانند سنگ باش و مانند آب،آمیخته به رنگ و ریا و آلوده و تر دامن
مباش.[رنگ و رنگآمیزى،یعنى حیلهگرى و نیرنگ.این معناى مجازى از یک تصویر واقعى ناشىمىشود.و آن این است که آب رنگ پذیر است و به هر ظرفى که ریخته شود،رنگ همان ظرف را بهخود مىگیرد.تردامنى نیز کنایه از آلودگى به گناه است.]
۵ -دل بستهى شراب باش تا گردن نیرنگ و تقوا و پرهیزگارى را مردانه بشکنى!
۶-برخیز و مانند حافظ کوششى کن تا شاید بتوانى خود را در پاى معشوقه بیندازى.
****
دیوان حافظ بر اساس نسخه قزوینی و خانلری
غزل به قلم علامه قزوینی :
نوش کن جام شراب یک منی تا بدان بیخ غم از دل برکنی
دل گشاده دار چون جام شراب سر گرفته چند چون خم دنی
چون ز جام بیخودی رطلی کشی کم زنی از خویشتن لاف منی
سنگسان شو در قدم نی همچو آب جمله رنگ آمیزی و تردامنی
دل به می دربند تا مردانه وار گردن سالوس و تقوا بشکنی
خیز و جهدی کن چو حافظ تا مگر خویشتن در پای معشوق افکنی
غزل به قلم شاملو :
غزل به قلم الهی قمشه ای :
غزل به قلم عطاری کرمانی :
نوشکن جام شراب یک منی تا بدان بیخ غم ا زدل بکنی
دل گشاده دار چون جام شراب سر گرفته چند چون خم دنی
چون زجام بیخودی رطلی کشی کم زنی از خویشتن لاف منی
سنگ سان شو در قدم نی همچو ابر جمله رنگ آمیزی و ترادمنی
دل به می دربند تا مردانه وار گردن سالوس و تقوار بکشنی
خیز و جهدی کن چو حافظ تا مگر خویشتن در پای معشوق افکنی
غزل را بشنوید :
کلیپ های مرتبت با غزل :
جان و جهان! دوش کجا بودهای
نی غلطم، در دل ما بودهای
دوش ز هجر تو جفا دیدهام
ای که تو سلطان وفا بودهای
آه که من دوش چه سان بودهام!
آه که تو دوش کرا بودهای!
رشک برم کاش قبا بودمی
چونک در آغوش قبا بودهای
زهره ندارم که بگویم ترا
« بی من بیچاره چرا بودهای؟! »
یار سبک روح! به وقت گریز
تیزتر از باد صبا بودهای
بیتو مرا رنج و بلا بند کرد
باش که تو بنده بلا بودهای
رنگ رخ خوب تو آخر گواست
در حرم لطف خدا بودهای
رنگ تو داری، که زرنگ جهان
پاکی، و همرنگ بقا بودهای
آینهٔ رنگ تو عکس کسیست
تو ز همه رنگ جدا بودهای