تا اینجا اومدی یک فال هم بگیر

فال حافظ بگیرید فال واقعی خاطره از حافظ بنویس

وقتی خوش است – شهریست پرظریفان و از هر طرف نگاری – غزل ۴۴۴ – ۵۵۰

۵۵۰- وقتی خوش است

شهریست پر ظریفان وز هر طرفنگاری   یاران صلای عشق است گر می کنید کاری
چشم جهان نبیند زین تازه تر جوانی   دردست کس نیفتد زین خوبتر نگاری
جسمی که دیده باشد کز روحش آفریدند       زین خاکیان مبادا بر دامنش غباری
چون من شکسته ای را از پیش خو چه رانی   کم غایت توقع بوسی است یا کناری
می بیغش است بشتاب وقتی خوش است دریاب  سال دگر که دراد امید نوبهاری
در بوستان حریفان مانند لاله و گل   هر یک گرفته جامی بر یاد روی یاری
چون این گره گشایم وین ریش چون نمایم     دردی و صعب دردی کاری و سخت کاری
هرتار موی حافظ در دست رلف شوخیست   مشکل توان نشستن در این چنین دیاری
توضیحات :
معنی بیت ۱( شهری پر از ظریفان و لطیف طبعان است و از هر سو زیبایی خرامان است ای دوستان بدانید ک هاگ قصد عشقبازی داردی اکنون وقت ا» می باشد ) معنی بیت ۲( چشم مردم جهان جوانی تازه تر از این ندیده است و نگاری زیباتر از این به سدت نمی افد ) معنی بیت ۳( چه کسی دیده است جسمی را که از روح آفریده شده باشد از خدا می خواهم که از این خاکبان گردی بر دامن پاکش ننشیند ) معنی بیت ۴( عاشق کشته و مرده ای مانند مرا از خود دور مکن که نهایت توقع من از او یک بوسه یادر آغوش کیدن است ) معنی بیت ۵۰ می صاف است پس به خوردنش عجله کن وقت همخوش است غنیمت دان زیرا چه کسی امید دراد که سال دیگر به بهار برسد ) معنی بیت ۶( در گلستان عشاقان هر یک مانند گل و لاله به یا د محبوبی جامی به دست گرفته اند و به شوق نگاری می نوشند )
نتیجه تفال :
۱-   لسان الغیب در بیتهای ۷-۸- فرماید ( این مشکل را چگونه حل کنم و راز عشق را چگونه فاش سازم دردی جاناه و مشکلی بسیار سخت است ) ( هر رشته موی حافظ در پنجه گیسوی زیبایی بی باک و گرتفار است در چنین شهری که از هر سو زیبا رویان به دلبی پرداخته اند قرار و آرام محال باشد ) تفسیر این ابیات نتیجه اندیشه و فکر شماست
۲-   از دست دادن زمان باعث زیان فراوان شما خواهد بود  و کار را به امروز و فردا موکول کردن برای جنابعالی ضرر فراوانی در بدارد پس با سرعت زیرکی فعالیت و تلاش به دنبال انجام این نیت باشید
۳-   اوضاع زندگی شمادر مقایسه با دیگران بسیا رخوبست پس اندیشه های ناصواب را از دل پاک کنید زیرا روزگار بروفق مرادتان می باشدو این نیت به نفع خانواده جنابعالی عملی می گردد و اوضاع خانوادگی یتان چنان رونق می گیرد که همه را به تحسین وا می دارید
۴-   خانم یا آقای عزیز با توجه به بیت های این غزل خصوصیات شما چنین است شیک پوش بذله گو و در ابراز عش بی پروا گاهی اوقات از شدت کارها سردر گم می شودی و به موسیقی روی می آرید اهل ایمان و کار با رایانه را دوست دراید در پوشیدن لباس به پارچه های نرم و لطیف علاقه دارید از رنگهایی که برازنده وقار شما باشد رنگ لیمویی آسمانی آبی نفتی و سفید پیشنهاد م یوشد که بر وقا رو متانت و لطافت شما می افزاید
۵-   عشق و مقام درد سر فراوان دارد و برا یکارهای بزرگ انسانهای بزرگ لازم است
۶-   سخت گیری موجب آزار و دلزدگی می شود عیب جویی هم اندازه ای دارد و شما بیش ازحد معمول هب عیب جویی می پردازید حتی بیشتر از پدرتان
۷-   تردید را از دل بیون کنید که آینده متعلق به شماست نگران نباشید
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :
شرح غزل :
معانی لغات غزل (۴۴۴)
پُر ظریفان: پر از افراد ظریف و صاحب ذوق و لطیف طبع.
صلا: آواز دادن و فراخواندن، با بانگ بلند دعوت به امری کردن.
صلای عشق: بانگ دعوت به عشق و عشقبازی.
گر می کنید کاری: اگر اهل عشق بازی هستید، اگر قصد عشق بازی دارید.
جسم: تن، پیکر.
خاکیان: مردم این جهان خاکی، اهل زمین، مردم این دنیا که از خاک آفریده شده اند.
شکسته: رنجور، ناتوان، دل شکسته، با قدّ خمیده، افتاده و متواضع.
کِم: که مرا.
غایت: نهایت، حداکثر.
کناری: در آغوش گرفتنی.
بی غش: بدون مواد زائد، خالص و صاف و زلال.
دریاب: (فعل امر از مصدر دریافتن) بهره بردار، به دست آور.
حریفان: هم پیاله ها.
لاله و گل: نهال لاله و نهال گل.
شوخ: بی باک، بی پروانه، کنایه از معشوق زیبای بی پروا.
نشستن: در اینجا به معنای زندگی کردن و قرار و آرام داشتن.
معانی ابیات غزل (۴۴۴)
(۱) (شیراز) شهری پر از لطیف طبعان و از هر سو زیبارویی در آن مشهود است. دوستان آواز در داده اند که هنگامِ عشق بازی است. اگر قصد آن را دارید وقت آن در رسیده است.
(۲) چشم روزگار، جوانی از این شاداب تر ندیده است و معشوقی از این زیباتر به دست کسی نخواهد افتاد.
(۳) چه کسی دیده است که پیکری، تماماً از روح آفریده شده باشد امید اینکه از مردم این زمانه غباری بر دامن او ننشیند.
(۴) دل شکسته رنجوری چون من را چرا از پیش خود می رانی که حداکثر توقع من یک بوسه یا یک هم آغوشی است.
(۵) شتاب کن که شراب، ناب است و بهره برگیر که حال و هوایی خوش است چه کسی می تواند امیدوار باشد که سال دیگر به نوبهار برسد.
(۶) هم پیاله ها در باغ به مانند نهال لاله و گل، هر کدام پیاله یی به یاد روی دلبری در دست گرفته اند.
(۷) این گره را چگونه باز و این راز را چگونه آشکار کنم؟ این درد دردی جانکاه و این کار کاری بس سخت است.
(۸) هر تار موی حافظ به دست معشوقی بی پروا افتاده است. در چنین شهر و دیاری زندگی و سر کردن مشکل است.
شرح ابیات غزل (۴۴۴)
وزن غزل: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن
بحر غزل: مضارع مثمّن اخرب
٭
انوری:
ای عاشقان گیتی یاری دهید یاری کان سنگدل دلم را خواری نمود خاری
٭
جلال الدین مولوی:
با صد هزار دستان آمد خیال یاری در پای او بمیراد هرجا بود نگاری
٭
عراقی:
تا چند عشق بازیم بر روی هر نگاری چون می شویم عاشق بر چهره تو باری
٭
سعدی:
عمری به بوی یار ی بردیم انتظاری ز آن انتظار ما را نگشود هیچ کاری
٭
همام تبریزی:
ای باد نوبهاری بوی بهشت داری از سوی گل رسیدی با پیک آن نگاری
٭
اوحدی:
۱- باغ بهشت بیند بی داغ انتظاری آن کِش ز در درآید هر لحظه چون تو یاری
۲- ساقی بده شرابم کاندر چنین بهاری نتوان شراب خوردن بی مطربی و یاری
٭
کمال خجند:
من کیستم که ورزم سودای چون تو یاری حیف آیدم که گردی مشغول خاکساری
٭
این غزل به هنگام بر تخت نشستن جانشین جوان شاه شجاع یعنی شاه زین العابدین و به منظور عرض تبریک و تشریفات سروده شده و اوضاع مغشوش آن زمان در ایهامات آن بازگو شده است.
شاعر به صورت ظاهر در وصف شهر شیراز سخن می گوید امابه زبان ایهام می گوید شیراز شهری است که از هر سو مدعیان زیبارویی خود را می نمایانند. شاه منصور – شاه یحیی- تیمور هرکدام خیال تسلط بر شیراز را دارند و از آنجا که او طرفدار آرامش اوضاع، در این سال های آخر عمر خویش است ظاهراً به تعریف شاه جوان پرداخته و به یاران توصیه می کند که در میان مدعیان سلطنت بهتر از این در حال حاضر (نگاری) پیدا نمی شود.
چنین به نظر می رسد که در این موقعیت باریک حافظ هم تا اندازه یی دچار تردید در طرفداری مدعیان حکومت بوده و به همین سبب در بیت مقطع غزل مضمونی را بازگو می کند که در نگاه اول غیر منطقی به نظر می‌رسد چه او با اینکه هر تار موی خود را در دست زیبارویی شوخ چشم می بیند می گوید: مشکل توان نشستن در چنین دیاری، و این نتیجه گیری می رساند که از لحاظ وضع سیاسی و دسته بندی های پشت پرده حافظ از هر طرف کشیده می شده است.
مختصر کلام آنکه این غزل به عنوان تبریک سلطنت شاه زین العابدین سروده شده و با آنکه دوستان او: هر یک گرفته جامی بر یاد روی یاری اما این شاعر باهوش، عاقبت کار را چندان خوب نمی بیند و در حالی که در تصمیم گیری به طرفداری مدعیان مردد است می گوید:
چون این گره گشایم وین راز چون نمایم دردی و سخت دردی کاری و صعب کاری
وجود این بیت و مفهوم سربسته آن دلالت بر صدق نظریه ما و نحوه فکر حافظ به هنگام سرودن این غزل در اول سلطنت زین العابدین است و همانطور که می دانیم چیزی نمی گذرد که مهار اوضاع از دست شاه بی تجربه جوان به در رفته و مقدمات حمله تیمور فراهم می شود. ایهامات لطیف بیت ششم که گواهی بر دسته بندی های سیاسی است و بیت هفتم که حافظ به لحاظ اهمیت موضوع می گوید: (چون این گره گشایم؟) و نمی توانم صراحتاً این راز را بازگو کنم که کار بسیار سختی است، می رساند که حافظ در زمان خود یکی از سیاستمداران و واقفین به امور حکومت بوده و همانطور که در خلع امیر مبارزالدین به شاه شجاع همدست و همکار بوده در بیشتر موارد وجود و نظریه او در امور مؤثر می افتاده است.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی
غزل به قلم علامه قزوینی :
شهریست پرظریفان و از هر طرف نگاری یاران صلای عشق است گر می‌کنید کاری
چشم فلک نبیند زین طرفه‌تر جوانی در دست کس نیفتد زین خوبتر نگاری
هرگز که دیده باشد جسمی ز جان مرکب بر دامنش مبادا زین خاکیان غباری
چون من شکسته‌ای را از پیش خود چه رانی کم غایت توقع بوسیست یا کناری
می بی‌غش است دریاب وقتی خوش است بشتاب سال دگر که دارد امید نوبهاری
در بوستان حریفان مانند لاله و گل هر یک گرفته جامی بر یاد روی یاری
چون این گره گشایم وین راز چون نمایم دردی و سخت دردی کاری و صعب کاری
هر تار موی حافظ در دست زلف شوخی مشکل توان نشستن در این چنین دیاری
غزل به قلم شاملو : 
غزل به قلم الهی قمشه ای :
غزل به قلم عطاری کرمانی :
شهریست پر ظریفان وز هر طرفنگاری   یاران صلای عشق است گر می کنید کاری
چشم جهان نبیند زین تازه تر جوانی   دردست کس نیفتد زین خوبتر نگاری
جسمی که دیده باشد کز روحش آفریدند       زین خاکیان مبادا بر دامنش غباری
چون من شکسته ای را از پیش خو چه رانی   کم غایت توقع بوسی است یا کناری
می بیغش است بشتاب وقتی خوش است دریاب  سال دگر که دراد امید نوبهاری
در بوستان حریفان مانند لاله و گل   هر یک گرفته جامی بر یاد روی یاری
چون این گره گشایم وین ریش چون نمایم     دردی و صعب دردی کاری و سخت کاری
هرتار موی حافظ در دست رلف شوخیست   مشکل توان نشستن در این چنین دیاری
غزل را بشنوید :
کلیپ های مرتبت با غزل :
برچسب ها

۳ دیدگاه

  1. دیگر قرار دلها از خود بدر برانم. تا روی ان نگارم بر ملحمت نگارم . از دل برون کنم دل تا در اشیان جانم اکنون کند منزل . گوئید به او فلانی در دل ندارد ارامی تا کی توانی از او اکنون کنی دوری . گر من بگذاشتم در ره این چشم پوشی. ان زین سبب ببودست منزل کنم به جامی تا سرکشم به یک ضرب ان روح جان فزایی . من خود بدانم اینرا .هر روز من بدوریست تا دی شوم به هوری سر مست ازین صبوری. ای ساکن خرابات لطفش در این باشد تا روی بنمایی بر تو کنیم منزل . دانی به اذن تو باد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن