تا اینجا اومدی یک فال هم بگیر

فال حافظ بگیرید فال واقعی خاطره از حافظ بنویس

ای پیک صبا – زان می عشق کز او پخته شود هر خامی – غزل ۴۶۷ – ۵۳۵

 ۵۳۵- ای پیک صبا

زان می عشق کزا او پخته شود هر خامی     گرچه ماه رمضان است بیاور جامی
روزها رفت که دست من مسکین نگرفت   ساق شمشاد قدی ساعد سیم اندامی
روزه هر چند که مهمان عزیز است ای دل     صحبتش موهبتی دان و شدن انعامی
مرغ زیرک به در خانقه اکنون نپرد         ه نهاده ست به هر مجلس وعظی دامی
گله از ازهد بد خود نکنم رسم این است     که چو صبحی بدمد در پی اش افتد شامی
یا رمن گر بخرامد به تماشای چمن         برسانش زمن ای پیک صبا پیغامی
آن حریفی که شب و روز می صاف کشد   بو آیا که کند یاد زدرد آشامی
حافظ گر ندهد داد دلت آصف عهد           کام دشوار هب دست آوری از خودکامی
توضیحات :
معنی بیت ۱( از آن شراب محبت که هر نارانی را آزمایش کرده و با تجربه نموده است اگر چه ماه رمضان است یک سغر بنوشان ) معنی بیت ۲-۳-( زمان سپری شد که دستم به زلف شمشاد قدی و به بازوی سیم تنی نرسیده و روزه اگر چه میهمان و گرامی است اما در فرا رسیدن ماه رمضان موهبتی است و در رفتنش هم لطف و احسانی است ) معنی بیت ۴( انسان آگاه دل و عارف در این روزگار به درخانقاه نمی رود زیرا در هر محفلی واعظی دام ریا پهن کرده و موعظه می کند ) معنی بیت ۵( از پارسای تند خو جای گله و شکایت نمی باشد زیرا رسم روزگار است که بدو خوب و جود داشته باشد در این بیت حافظ = صبح زاهد = شام ) معنی بیت ۶-۷-( ای باد صبا وقتی یار من به تماشای چمن می رود از من به او پیغام بده و بگو یار باده نوش که شبانه روز باده صاف می نوشی می توانی از باده نشوی قدیمی و کهنه کاری مانند من یادی کنی ) معنی بیت ۸( ای حافظ به داد دل تو اگر آصف وزیر شاه شجاع نرسد از ایر خود کامه چه انتشار داری = اگر مرادت دست ندهد با خود رایی و غرور یکه داری مشکل است به آرزویت برسی )
نتیجه تفال :
۱-   از زمان کمتر بهره می گیرید و وقت های زیادی را بیهوده به هدر می دهید درحالی که انسانهایموفق همیشه به فرصت ها توجه دراند اگر امروز فعالیت نکنید در آنیده پشیمان می شودی به او بگویید هر چه در تواندارد بکوشد که موفق می شود
۲-   چشم به راه کسی یا چیزی یا شغلی می باشید که به دست آوردن آن مستلزم کار و تالش و تجربه و اندیشه بیشتر می باشد کسی به شما پیشنهادی کرد اما شما نسبت به آن بی توجهی کردید در حالی که می توانسیتدی بهره کافی را ببرید
۳-   این نیت عملی م یگردد و جای نگرانی وجود ندارد علت این تاخیر این است که شما مقدمات لازم ار فراهم نساخته اید و با جدیت وارد کار نشدید پس توکل بر خداکنید و اقدام نمایید
۴-   به یکی از مشاهد مبترکه بروید و سوره مبارکه بقره را از آیه ۸۰تا ۱۱۰با حضور قلب و معنی بخوانید گشایش بسیار است
۵-   به پدر و مادر و همسر توجه کافی داشته باشید آنها عاشقانه شما رادوست دارند پس به مهر و محبت آنها پاسخ دهید
۶-   با توجه به بیت های این غزل روحیه جنابعالی چنین است : فعال پرتحرک ایده الیست با احساس مادی گرا با سیاست فکرو لجباز آزاده دلربا جذاب شیک پوش اهل تجملات شاداب خنده رو بذله گو و خوش برخورد
۷-   از مسایل یکه پیش آمده زیا نگران نباشید مردم آنقدر ناراحتی دارند که اگر از آن آگاه شوید ملاحظه خواهید کرد که بسیار خوشبخت هستید
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :
شرح غزل :
معانی لغات غزل (۴۶۷)
میِ عشق: (اضافه تشبیهی) عشق به می تشبیه شده است.
پخته شود هر خامی: هر نا آزموده و نادان، آزموده و باتجربه می شود.
مسکین: بیچاره، از پای درآمده.
صحبت: مصاحبت، هم نشینی.
موهبت: بخشش، عطیه.
انعام: نعمت و احسان.
خانقه: خانقاه، محل تجمع و بیتوته مشایخ و جایگاه وعظ آنان، معرّب خانگاه و مرکّب از (خانه) و (گاه) و آن خانه ای باشد که درویشان و مشایخ در آن جمع شده عبادت کنند (دهخدا).
شام: شب.
بخرامد: خرامان شود، با ناز حرکت کند.
حریف: هم پیاله، یار.
می صاف کَشَد: شراب زلال بنوشد.
دُرد آشام: آن کسی که شراب ناصاف و دُرد دارِ ارزان قیمت را می نوشد.
آصفِ عهد: وزیرِ وقت، وزیر این زمان.
کام: آرزو.
خودکامی: خودکامه ای، خودسری، کنایه از سلطان خودکامه و مستبدّ وقت.
معانی ابیات غزل (۴۶۷)
(۱) هر چند در ماه رمضان به سر می‌بریم، از آن (میِ عشق) که هر خام و ناآزموده ای را پخته و مجرب می‌سازد، جامی بیاور و به ما بنوشان.
(۲) مدتها سپری شد که گیسوی بلند بالایی و بازوی سپید اندامی، دستِ منِ از پای درآمده و بیچاره را نگرفته است.
(۳) ماه روزه هرچند، چون مهمان، عزیز و گرامی است. مصاحبت با او را مغتنم و رفتنش را احسان و لطف به حساب آور.
(۴) در این ماه هیچ مرغ هوشیاری هم مقابلِ درِ خانقاه به پرواز در نمی‌آید زیرا در هر مجلس وعظِ خانقاه، دامی گسترده شده است.
(۵) از زاهد و پارسای تندخو گله کردن جایز نیست چرا که (این قاعده و رسم روزگار است که) هر صبحی که طلوع می کند شب سیاهی به دنبال دارد.
(۶) ای باد صبا، آنگاه که دوست من با ناز برای تماشای گلزار به راه می افتد، از سوی من به او پیغام برسان…
(۷) آن دوستِ هم پیاله ای که شب و روز باده زلال می نوشد آیا ممکن است که از آن کسی که دُردِ شراب می‌نوشد یادی بکند؟
(۸) حافظ، اگر وزیر وقت به دادِ تو نرسد، به دشواری می توان از آدم خودکامه‌ای دادِ دلِ خود را بستانی.
شرح ابیات غزل (۴۶۷)
وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن
بحر غزل: رمل مثمّن مخبون اصلم
٭
خواجو:
کس به نیکی نبرد نامِ منِ بدنامی زآنکه در شهر، شدم شهره به دُردآشامی
٭
شاه ولی:
آمد آن ساقی سرمست و به دستش جامی گوئیا می طلبد همچو منِ بدنامی
٭
طرف خطاب این غزل خواجه تورانشاه وزیر شاه شجاع می تواند باشد لیکن غزل به صورت ذووجهین عارفانه و عاشقانه با ایهامات و اشارات درخواستِ کمک، و در کمال مهارت سروده شده است.
شاعر غزل را در تعریف می عشق شروع می کند. تشبیه عشق به خالق متعال، به می را چنانکه ادیب و استاد محترم دکتر مرتضوی شرح کرده اند بدان سبب است که در عشق دوست، عرفا عبارت مستی را از آن جهت انتخاب کرده اند که بیش از هر چیز این حالت با مستی و آثار ناشی از خوردن شراب مشابه می باشد.
غزل در یک ماه رمضان سروده شده و انگیزه اصلی سرودن آن، تذکری غیر مستقیم به وزیر وقت، برای میانجی گری و رفع کدورت بین حافظ و شاه شجاع به منظور برقرای منظم وظیفه و روی خوش نشان دادن سلطان به شاعر است.
شاعر در بیت پنجم از زاهد بدخویی نام می برد که مانند شام تار به دنبال روشناییِ صبح افکار حافظ افتاده و درصدد زایل ساختن نور ارشادی است که از طرف او و اشعارش می تواند ذهن جامعه را منوّر و عوض کند و این زاهد بدخو شیخ زین الدین علی کلاه است که باعث کدورت بین شاه شجاع و حافظ شده است.
شاعر در بیت ششم و هفتم خطاب به هم پیالهِ سابق خود یعنی شاه شجاع پیغامی دارد و تلویحاً به او می‌رساند که حریف سابق گرمابه و گلستان تو در مضیقه به سر می برد آیا سزاوار نیست که از او یادی بکنی؟
در پایان غزل، حافظ این نکته را یادآور می شود که گره کار به دست خواجه تورانشاه وزیر است و اگر او میانجی گری نکند، نمی توان از سلطان مستبدی به آسانی بهره مند شد.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی
غزل به قلم علامه قزوینی :
زان می عشق کز او پخته شود هر خامی گر چه ماه رمضان است بیاور جامی
روزها رفت که دست من مسکین نگرفت زلف شمشادقدی ساعد سیم اندامی
روزه هر چند که مهمان عزیز است ای دل صحبتش موهبتی دان و شدن انعامی
مرغ زیرک به در خانقه اکنون نپرد که نهاده‌ست به هر مجلس وعظی دامی
گله از زاهد بدخو نکنم رسم این است که چو صبحی بدمد در پی اش افتد شامی
یار من چون بخرامد به تماشای چمن برسانش ز من ای پیک صبا پیغامی
آن حریفی که شب و روز می صاف کشد بود آیا که کند یاد ز دردآشامی
حافظا گر ندهد داد دلت آصف عهد کام دشوار به دست آوری از خودکامی
غزل به قلم شاملو : 
غزل به قلم الهی قمشه ای :
غزل به قلم عطاری کرمانی :
زان می عشق کزا او پخته شود هر خامی     گرچه ماه رمضان است بیاور جامی
روزها رفت که دست من مسکین نگرفت   ساق شمشاد قدی ساعد سیم اندامی
روزه هر چند که مهمان عزیز است ای دل     صحبتش موهبتی دان و شدن انعامی
مرغ زیرک به در خانقه اکنون نپرد         ه نهاده ست به هر مجلس وعظی دامی
گله از ازهد بد خود نکنم رسم این است     که چو صبحی بدمد در پی اش افتد شامی
یا رمن گر بخرامد به تماشای چمن         برسانش زمن ای پیک صبا پیغامی
آن حریفی که شب و روز می صاف کشد   بو آیا که کند یاد زدرد آشامی
حافظ گر ندهد داد دلت آصف عهد           کام دشوار هب دست آوری از خودکامی
غزل را بشنوید :
کلیپ های مرتبت با غزل :
برچسب ها

۲ دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن