ساعتی ناز مفرما – ای که با سلسله زلف دراز آمدهای – غزل ۴۲۲ – ۵۰۳

۵۰۳ – ساعتی ناز مفرما
ای که با سلسله زلف دراز آمدهای فر صتت باد که دیوانه نواز آمده ای
ساعتی نا زمفرما و بگردان عادت چون بپرسیدن ارباب نیاز آمده ای
پیش بالای تو میرم چه به صلح و چه به جنگ چون بهر حال برازنده نا زآمده ای
آب و آتش بهم آمیخته ای از لب لعل چشم بد دور که بس شعبده باز آمده ای
آفرین بر دل نرم تو که از بهر ثواب کشته غمزه خود را به نماز آمده ای
زهد من با توچه سنجد که به یغمای دلم مست و آشفته به خلوتگه راز آمده ای
گفت حافظ دگرت خرقه شراب آلود ه است مگر ا مذهب این طایفه باز آمده ای
نتیجه تفال :
۱- خواجه در بیتهای ۱-۳- می فرماید ( ای کسی که با زنجیر گیسوان بلند آمد های جلال و زیبایی تو پیوسته و بر دوام با د که به نوازش عاشقی آشفته حال روی آورده ای ) ( چه برا یآتی و چه برای جنگ آمده ابشی جانم فدای تو باد بهر ونه که باشد لباس ناز بر قامت تو زیباست ) ای دو بیت کالماً با نیت جنابعالی سازگار و همخوان است ومی گویم انسان باری رسیدن به خواسته خود که از روی عشق و علاقه است باید تلاش و ا زخود گذشتگی داشته باشد زیرا نابرده رنج گنج میسر نمی شود
۲- ضمن بهره گیری از استادی ماهر و با تجربه باید با علاقه و پشتکار و با توکل برخدا برای انجام این نیت اقدام کنید و بدانید که حتماً موفق می شوید
۳- بیمار کاملاً شفا می یابد و جای نگرانی نیست قرض ادا می شود ولی طول می کشد و گمشده نزد کسانی است که شما می شناسید و او ار ترس نمی گوید چون بیچاره قصد این کاررا نداشته بلکه ناخواتسه ن غیر عمد انجام گرفته است خرید خوبست ولی فروش را به زمان دیگر حواله کنید مسافرت حتماً بروید و ملاقات را انجام دهید به پدر و مادر و همسر هر و محبت کنید
۴- فرزندم شما برا ی دانش و دانشمند اهمیت زیادی قایل هستید و اهل مطاله و پژوهش و مقابله و مقایسه هستید و ا زروی احساس وظیفه شناسی و وجدان کار می کنید اگر م یگویید همسر یا برادر ی خواهر یا ترا دوست دارم از صمیم قلب بیان م یکنید فردی واقع گرا می باشید اما خیلی زود رنج چون توقع نارو خوردن ندارید و آرزوی شما شادی و نشاط در محیط خانواده است
۵- قلبی مملو از عشق و صفا دارید ضربان قلب شما زمزمه محبت است اما دتی بی نمک دارید کسانی به شما حسادت دراند خرید یکه کرده ایدمبارک او موفق می شود نگران نباشید به زودی از طریق امواج و اینترنت خبر پیروزی دریافت می کنید مبارک است
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :
شرح غزل :
معانی لغات غزل (۴۲۲)
سلسله زلف: (اضافه تشبیهی) زلف به سلسله یعنی زنجیر تشبیه شده است.
فرصتت باد: امید آنکه فرصت بیابی.
دیوانه نواز: نوازنده عاشق دیوانه مانند.
ساعتی ناز مفرما: لحظاتی چند ناز را کنار بگذار و عادی برخورد کن.
بگردان عادت: عادت خود را بگردان، رسم ناز کردن و تبختر را کنار بگذار.
پرسیدن: احوال پرسیدن.
ارباب نیاز: نیازمندان، حاجتمندان.
پیش بالای تو میرم: در حضور قدّ و بالای تو میمیرم، فدای قدّ و بالایت میشوم.
چه به صلح و چه به جنگ: خواه برای صلح و خواه برای جنگ آمده باشی.
برازنده: درخور، لایق.
آب و آتش به هم آمیختهیی: کنایه از اینکه لب تو مانند لعل قرمز آبدار بوده و بدان ماند که آب و آتش در کنار هم جمع شده باشند.
شعبده باز: تردست و چشم بند و نیرنگ باز.
ثواب: اجر و پاداش اخروی.
کشته غمزه خود را: برای کسی که در اثر غمزه تو کشته شده است.
نماز: مقصود نماز میت است.
سنجش: تعیین وزن کردن، تعیین ارزش کردن، مقایسه کردن.
چه سنجد: چگونه قابل سنجش باشد، چگونه قابل برابری باشد، چگونه مقایسه شود، چگونه پهلو زند.
یغما: غارت.
خلوتگه راز: سرای خلوت و جایگاه راز و نیاز، خانه عارف.
دگرت خرقه: بار دیگر خرقه تو.
این طایفه: طایفه صوفیان و متشرعین متظاهر.
بازآمدهیی: برگشتهیی.
معانی ابیات غزل (۴۲۲)
(۱) ای کسی که با زنجیر زلف بلند (به عیادت من) آمدهیی. امید اینکه مجال و فرصت داشته باشی زیرا برای دلجویی (عاشقی) دیوانه آمدهیی.
(۲) لحظاتی ناز و تبختر را کنار بگذار و عادت عادی معمولت را عوض کن زیرا برای احوالپرسی مردمی نیازمند آمدهیی.
(۳) چه سر صلح و چه سر جنگ داشته باشی، من فدای قد و بالای تو میشوم زیرا به هر صورت ناز کردن برازنده توست.
(۴) در لب لعل مانند خود آب و آتش را به هم ممزوج کردهیی. چشم بد از تو دور باد که این کار تو بسیار به شعبده بازان میماند.
(۵) از اینکه برای ثواب نماز گزاردن بر پیکر کشته تیر غمزه خود آمدهیی، بر دل نرم و رحیم تو آفرین باد.
(۶) پارسایی من در برابر تو وزن و ارزشی ندارد، چرا که تو با حال مستی و شوریدگی و برای تاراج دلم به خلوتسرا و جایگاه عبادت من آمدهیی.
(۷) به من گفت: حافظ باز هم خزقه تو را شراب آلوده میبینم مگر از مذهب و راه و روش طایفه صوفیان (متشرّع) برگشتهیی؟
شرح ابیات غزل (۴۲۲)
وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
بحر غزل: رمل مثمّن مخبون محذوف
٭
طرف صحبت شاعر در این غزل شاه شجاع و زمان سرودن آن یا مربوط به ایام ولایت عهدی و یا اوایل حکومت او میشود.
چنین بر میآید که این شاهزاده زرنگ و مصلحت گرا که پیش از رسیدن به حکومت با استعانت حافظ به قدرت رسید، در همان ایام به مناسبت بیماری و یا دلجویی، از حافظ عیادتی کرده و حافظ به منظور سپاسگزاری و عرض تشکر این غزل را سروده باشد.
شاعر از زلف بلند و لبهای شاه شجاع در این غزل یاد کرده و او این پادشاه را با زلف بلند و خال چهره و قدّ رعنا و لب و دهان میستاید هرچند که علی القاعده شاه شجاع چندان رشید نبوده است.
شاعر در بیت مقطع، ایهامی و کنایهیی را گنجانیده است و معلوم میشود شاه شجاع از همان اوایل سلطنت هم با تظاهر به باده نوشی و یکرنگی و عدم تظاهر حافظ چندان موافق نبوده است. مشربی که حافظ تا پایان عمر از آن دست نکشید.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی
غزل به قلم علامه قزوینی :
ای که با سلسله زلف دراز آمدهای فرصتت باد که دیوانه نواز آمدهای
ساعتی ناز مفرما و بگردان عادت چون به پرسیدن ارباب نیاز آمدهای
پیش بالای تو میرم چه به صلح و چه به جنگ چون به هر حال برازنده ناز آمدهای
آب و آتش به هم آمیختهای از لب لعل چشم بد دور که بس شعبده بازآمدهای
آفرین بر دل نرم تو که از بهر ثواب کشته غمزه خود را به نماز آمدهای
زهد من با تو چه سنجد که به یغمای دلم مست و آشفته به خلوتگه راز آمدهای
گفت حافظ دگرت خرقه شراب آلودهست مگر از مذهب این طایفه بازآمدهای
غزل به قلم شاملو :
غزل به قلم الهی قمشه ای :
غزل به قلم عطاری کرمانی :
ای که با سلسله زلف دراز آمدهای فر صتت باد که دیوانه نواز آمده ای
ساعتی نا زمفرما و بگردان عادت چون بپرسیدن ارباب نیاز آمده ای
پیش بالای تو میرم چه به صلح و چه به جنگ چون بهر حال برازنده نا زآمده ای
آب و آتش بهم آمیخته ای از لب لعل چشم بد دور که بس شعبده باز آمده ای
آفرین بر دل نرم تو که از بهر ثواب کشته غمزه خود را به نماز آمده ای
زهد من با توچه سنجد که به یغمای دلم مست و آشفته به خلوتگه راز آمده ای
گفت حافظ دگرت خرقه شراب آلود ه است مگر ا مذهب این طایفه باز آمده ای
غزل را بشنوید :
کلیپ های مرتبت با غزل :
حافظ شیرازی
من بهت قول دادم که این اتفاق میافتد،با توکل بر خدا
من به شیراز میام و قول دادم در بارگاهت شعر بلبل صبور را بخونم
آرزویم را که میدانی
من بی می ناب زیستن نتوانم،،، بی باده کشیده بار آن نتوانم،،،، من عاشق آن دمم که ساقی گوید،،،، یک جام دگر بگییر و من نتوانم
و الان هم قول میدم
حافظ خداییش دمت گرم که رک و صریح جواب ادمو میگی، نه بابا باریکلا درود بر تو
امید خوبه به شرطی که نتیجه داشته باشه. از امید بی نتیجه خسته ایم