تا اینجا اومدی یک فال هم بگیر

فال حافظ بگیرید فال واقعی خاطره از حافظ بنویس

حدیث آرزومندی – به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم – غزل ۳۵۴ -۳۷۱

۳۷۱- حدیث آرزومندی

به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم   بیاکز چشم بیمارت هزاران درد ب چینم
الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد   مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم
جهان پیراست و بی بنیاد ازین رهاد کش فریا   که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم
زتاب آتش دوری شدم غرق عرق چون گل   بیار ای باد شبگیری نسیمی زان عرقچینم
جهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی       که سلطانی عالم را طفیل عشق می بینم
اگربرجای من غیرن گزیند دوست حاکم اوست حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم
صباح الخیر زد بلبل کجایی ساقیا برخیز   که غو غا میکند در سر خیال خواب دوشینم
شب رحلت هم از بستر روم در قصر حور العین    اگر د وقت جان دادن تو باشی شمع بالینم
حدیث آرزو مندی که در این نامه ثبت افتاد     همانا بی غلط باشد که حافظ داد تلقینم
توضیحات :
رخنه ( سوراخ خلل ) بیا ( باز گرد ۹ الا ( صوت = هان ) همنشین دل ( مونس همدم معشوق ) مباد ( فعل (دعایی الهی نشود ) بی بنیاد ۰ سست پایه ) فریاد ( شبه جمله = جای فریاد است) افسون ( فریب جاذبه کازت ) تاب ( فروغ گرما ) عرق چین ( نوعی کلاه مانند کلاه حجاج ) طفیل ( نگل وابسته نام طفیل العرانس عرب که ماخوانده به مهمانی ها مرفت می باشد ) صباحلاخیر ( صبح به خیر گفت ) غوغا م کند در سر ( هیجانهای سخت و شوری در س درام ) معنی بیت ۱( با مژگان سیاهت هزاران خلل به دین من وارد ساختی پس بازگرد تامن بالگردان چشم بیمار تو شوم و دردها از آن دفع کنم ) معنی بیت ۴( از خرارت و گرما آتش فراق تو مانند گل که هنگام گلاب گیری غرق عرق می شود من نیز چنین شدم پس ای باد سحر ی بویی ا گیسوا یار بیاور تا مایه تسلی خاطر من شود ) معنی بیت ۵( این دنیا و آن دنیا فدای یار زیبا و گلچهره باد زیرا که در برابر عشق دنیا و آخرت ارزشی ندارد ه پادشاهی و شکوه این عالم جمله انگل ر اه عشق است
نتیجه تفال :
۱-   خواجه در بیتهای ۶-۷-۸- فرماید ( اگر دوست به جای من غیری را اختیار کند حاکم اوست اما حرام باش اگر من بجای دوست کس دیگری اختیار کنم ) ( بلبل صبح به خیر گفت ای ساقی کجایی از خواببیدار شو و باده بیاور چه خیالهای پریشان که در رویای شب گذشته دیده ام در من هیجانی سخت پدید آمد هو درسرم شوری انداخته است )( اگر هنگام جان دادن مانند سمع در کنار بالین من ایستاده باشی به فرخندگی دیدار تو همانا در شب کوچ ا زجهان از بستر مرگ خوشحال به استقبال ازدواج سیه چشمان فراخ چشم بهشتی می روم ) خودحدیث مفصل بخوان از این مجمل
۲-   در فکر و اندیشه بزرگی هستید در این کار خیری نیست و فعلاً مقدمان و جوانب کامل آن آماده و مهیا نمی باشد پس بهتر است ا زآن صرف نظر کنید یا آن را بهمموقعیت بهتری حواله دهید
۳-   کسی شما را نصیحت کرده یا م یکند به هر صورت به سخنان او توجه کامل داشته باشی که او خیرخواه جنابعلی می باشد چبه زودی خواب می بینید که در آفتا بشغول آفتاب گیری هستید تعبیرش شادی خوشبختی سرزندگی سود و فایده مهربانی در امور زندگی و خانواده خواهد بود
۴-   مسافر جنابعالی در هفته های آینده خبرهای خوبی خواهد داد همسری مهربان و فرزندانی خوب همراه با زندگی نسبتاً ارام خواهید داشت
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :
شرح غزل :
معانی لغات غزل (۳۵۴)
رَخنه : شکاف، ایجاد حفره و سوراخ در دیوار، خِلَل
اَلا : هان، بدان و آگاه باش .
پیرست و بی بنیاد : کهنسال و سست پایه است .
تاب : حرارت ، گرما .
باد شبگیری : باد سحری .
عرق چین : شب کلاه نخی و نازک گرد و مدّور که بر سر نهاده و به اطراف آن شال می پیچیده اند و در منزل و حالت استراحت با باز کردن شالِ اطراف آن، سر را از آفتاب محفوظ داشته و این شب کلاه نازک جاذب عرق هم بوده است .
جهان فانی و باقی : این دنیا و آن دنیا .
طفیل : وابسته، سربار، انگل .
صباح الخیر : صبح به خیر ، بامداد شما خوش باد ، صَبا حُکُم بِالخیِر .
غوغا : شور و جال و جنجال، هنگامه .
رِحلَت : کوچ کردن، از مرحله یی به مرحله دیگر رفتن کنایه از مرگ .
حور العین : زنان سفید پوست سیاه چشم با چشم های درشت بهشتی .
آرزومندی : اشتیاق .
تلقین : تکرار کردن به منظور تثبیت در ذهن، آموختن .
معانی ابیات غزل (۳۵۴)
۱) با تیر های مژگان و به تعداد آن ها، هزاران شکاف در دیوار محکم دین و ایمان من ایجادکردی. بیا تا ( به شکرانه این کار ) بلا گردان چشم های بیمار تو بشوم .
۲) هان ای همدم من که دوستانت را از یاد برده یی خدا کند آن روز که من هم تو را فراموش کرده و از یادت غافل شوم، آن روز نیاید .
۳) دنیا کهنه و پیر و سست بنیاد است . فریاد از دست این کُشنده فرهاد که نیرنگ هایش دل مرا از جان شیرین خود به تنگ آورده است .
۴) از گرمای آتش فراق به مانند گل ( در گلاب گیری ) غرق عرق شده ام. ای باد سحری، نسیمی از آن سرپوش عرق گیر به سوی من آر .
۵) این دنیا و آن دنیا، هر دو فدای سر معشوق زیباروی و ساقی و باده باد که من پادشاهی جهان را وابسته وجود عشق می دانم .
۶) اگر دوست به جای من، دیگری را برگزیند صاحب اختیار است ولی اگر من به جای دوست جان خود را هم انتخاب کنم، حرامم باشد .
۷) بلبل صبح به خیر گفت، ساقی کجایی؟ برخیز که رویدادهای در خواب شب پیش در سرم غوغا به راه انداخته است .
۸) در شب مرگ، اگر به هنگام جان دادنم چون شمعی بر سر بالینم نورافشانی کنی از بستر مرگ یک راست به کاخ حوریان زیباروی بهشتی خواهم رفت .
۹) حکایت اشتیاق و آرزوهایی که در این دفتر نگاشته شد تمامی درست است چرا که اینها را حافظ به من آموخته است .
شرح ابیات غزل (۳۵۴)
وزن غزل : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
بحر غزل : هزج مثمّن سالم
*
ناصر بخارایی : ترا ای ماه مهـــر افــروز چندانی که می بینم
نخـــواهد در کنـــار آمـد به جز اشــک چو پروینم
*
سعــــــدی : ز دستم برنمی خیزد که یکدم بی تو بنشینم
به جز رویت نمی خواهم که روی هیچ کس نمی بینم
*
سلمان ساوجی : هوای قامتش دارم ولی چندان که می بیـنم
ســر و بــرگ هــــوای من ندارد ســـــرو سیمینم
*
کمال خجندی : چه خوشتر دولتی زینم که دایم با تو بنشینم
کــه سیـری نیست از رویت مرا، چندان که می بینم
*
اگر قرار بود، حافظ برای غزل های خود نامی انتخاب کند، قطعاً برای این غزل، عنوان ( حدیث آرزومندی ) را که در بیت مقطع آورده است بر می گزید .
این غزل که شرح اشتیاق به دیدار و ملاقات دوست، از تمام ابیات آن مستفاد می شود مربوط به دوره جوانی حافظ و زمان سلطنت شاه ابواسحاق و خطاب به اوست .
شاعر در این برهه از زندگانی خود با مطالعه دواوین متقدّمین و انتخاب مضامین دلنشین سعی بر این داشته تا آنها را به صورت دلنشین تر در غزل هایی بگنجاند و از غزل ساخته شده، در تقرّب به سلطان وقت بهره جوید . تقریباً تمام ابیات این غزل بازسازی مضامینی است که نظامی در خسرو و شیرین آورده و آقای هاشم جاوید هم در حافظ جاوید از آن یاد کرده اند . به عنوان مثال نظامی می گوید :
گلــــش زیـر عــــرق غــــوّاص گشته تــــــذروش زیــر گــل رقّــــاص گشته
رخی چـون تــازه گــــل های دلاویــز گـــلاب از شـــرم آن گــــل ها عرق ریز
و حافظ در بیت چهارم این غزل دستگاه گلاب گیری را در تصور و خیال مجسّم نموده و فرموده است :
ز تاب آتش دوری شدم غرق عرق چون گل
بیار ای باد شبگیری نسیمی زآن عرق چینم
توضیح آن که دستگاه گلاب گیری عبارت از دیکی است که گلبرگ های گل در آن ریخته و سر آن دیک را که به عرق چین موسوم است نهاده و حرارت می دهند . بخارهای حاصله در اثر حرارت از دیک متصاعد و به سقف دَرِ دیک نزدیک می شود که این سقف در اثر جریان آب خنک شده و در نتیجه بخارها تبدیل به عرق شده و از داخل به وسط ظرفی می چکد که در میان دیک تعبیه شده و نحوه دیگری اینکه بخارها به وسیله لوله یی به مسیر جوی آب هدایت و در نتیجه سرد شده در ظرف دیگری می چکد. اجمالاً محفظه سر دیک به عرق چین موسوم و نام شب کلاه نخی نازکی که مردان بر سر می گذارند به همین مناسبت عرقچین می باشد .
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی
غزل به قلم علامه قزوینی :
به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم         بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم
الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم
جهان پیر است و بی‌بنیاد از این فرهادکش فریاد که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم
ز تاب آتش دوری شدم غرق عرق چون گل بیار ای باد شبگیری نسیمی زان عرق چینم
جهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی که سلطانی عالم را طفیل عشق می‌بینم
اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم
صباح الخیر زد بلبل کجایی ساقیا برخیز که غوغا می‌کند در سر خیال خواب دوشینم
شب رحلت هم از بستر روم در قصر حورالعین اگر در وقت جان دادن تو باشی شمع بالینم
حدیث آرزومندی که در این نامه ثبت افتاد همانا بی‌غلط باشد که حافظ داد تلقینم
غزل به قلم شاملو : 
غزل به قلم الهی قمشه ای :
غزل به قلم عطاری کرمانی :
به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم   بیاکز چشم بیمارت هزاران درد ب چینم
الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد   مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم
جهان پیراست و بی بنیاد ازین رهاد کش فریا   که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم
زتاب آتش دوری شدم غرق عرق چون گل   بیار ای باد شبگیری نسیمی زان عرقچینم
جهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی       که سلطانی عالم را طفیل عشق می بینم
اگربرجای من غیرن گزیند دوست حاکم اوست حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم
صباح الخیر زد بلبل کجایی ساقیا برخیز   که غو غا میکند در سر خیال خواب دوشینم
شب رحلت هم از بستر روم در قصر حور العین    اگر د وقت جان دادن تو باشی شمع بالینم
حدیث آرزو مندی که در این نامه ثبت افتاد     همانا بی غلط باشد که حافظ داد تلقینم
غزل را بشنوید :
کلیپ های مرتبت با غزل :
برچسب ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن