تا اینجا اومدی یک فال هم بگیر

فال حافظ بگیرید فال واقعی خاطره از حافظ بنویس

طالع – طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف – غزل ۲۹۶ – ۳۴۴

۳۴۴- طالع

طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف       گر بکشم زهی طرب وربکشد زهی شرف
طرف کرم زکس نبست این دل پر امید من     گرچه سخن همی برد قصه من به هر طرف
از خم ابروی توام هیچ گشایشی نشد   وه ه درین خیال کج عمر عزیز شد تلف
ابروی دوست کی شود دستگش خیال من   کس نزده ست ازین کمان تیر مراد بر هدف
چند به ناز پرورم مهر بتان سنگدل         یاد پدر نمی کنند این پسران ناخلف
من به خیال زاهدی گوشه نشین و طرفه انک مغبچه ای زهر طرف می زندم به چنگ و دف
بی خبرند زاهدان نقش بخوان و لاتقل   مست ریاست محتسب باد بده و لاتخف
صوفی شهر بین که چون لقمه شبهه می خورد پار دمش دراز باد آن حیوان خوش علف
حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق   بدرقه رهت شود همت شحنه نجف
توضیحات :
طالع( بخت اقبال ) مدد ( یار ) زهی طرب ( چه شادی زهی شادی ) وه ( اسم صوت = شبه جمله شگفتا ) دستکش ( دست کشیده ) ناخلف ( نااهل ) طفه دوم ( شگفت ) لانقل ( مگو) لاتحف ( مترس ) حیوان خوش علف ( حیوان پرخور ) مغبچه ( زیبا روی سرود خوان ) لقمه شبهه ( لقمه حرام ) بدرقه ( نگهبان ) شحنه نجف ( مولای متقیان حضرت علی (ع) ) معنی بیت ۱(اگر بخت یارم شود و دامن جانان رابه دست بیاورم منتهای خوشی است و اگر جانان مرا بکشد چه شادی و شرفی بدست می آورم ) معنی بیت ۲( دل بسیار امیدوارم از کسی کرم وفایده ای نبرد اگر چه دشمن قه مرا به هر طرف می برد ) معنی بیت ۳( از خم ابروی تو برای من هیچ گونه فتح بابی نشد حیف که در سر این خیال کج عمر خود را تلف کردم )
نتیجه تفال :
۱-لسان الغیب در بیت های ۴-۵-۶- فرماید( خیال من هم دسترسی به ابروی محبوب را ندارد و هیچ کس از خم ابروی او تیرآرزو بر هدف و مقصود نینداخته است )( مهر و محبت محبوبان سنگدل را تا کی به ناز و نوازش در دل بپرورانم در حالیکه این پسران نااهل هیچ یادی از پدر نمی کنند )( من به تصورپارسایی گوشه گرفتم و شگفت آنکه زیبا رویی آواز خوان از هر طرف با صدای چنگ و دف رهزن دلم می شود) و در بیت آخر نیز فرماید ( ای حافظ اگرراه خاندان پیامبر را صادقانه طی کنی عنایت و توجه امیر نجف حضرت علی (ع) نگهبان تو خواهد شد ) خود تفسیر کنید
۲- به دنبالکسی می بشید که دیدار او فعلاً میسر نمی باش در حالیکه د راین راه تلاش کرده اید اما تاکنون موفیتی بدست نیاورید زیرا مقدمات آن فراهم نشده است بر خدا توکل کنید و ازا او مدد بخواهید
۳-پدر را آزار داده اید و ماد ر بسیار نگران است هر چه زودتر موجبات رضایت آنان را فراهم آور که مستجاب الدعو ه اند .
۴- به یکی از مشاهد متبرکه بروید و دعا کنید تا د اجرای این نیت گشایش باش بیمار شفا می یابد و قرض ادا میشود و ازدواج عملی م یردد ولی طلاق راهی دراز دارد از حسودان بر حذر باشید
۵-اگر می خواهید در کار شما گشایش حاصل شود با حضور قلب و معنی از سوره مبارکه اصف آیه ۱۳ تا ۶ آیه بعد را در یک هفته متوالی بخوانید
۶- از مسافر خبرهای خوبی دریافت م یکنید نذر خود را دا کنید و مسافرتی سودمند وبرخوردی مهم در جریان می باشد
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :
شرح غزل :
معانی لغات غزل (۲۹۶)
طالع : طلوع کننده، بخت، اقبال، در اصطلاح نجومی آن قسمت از منطقه البروج که به هنگام تولد نوزادی در افق شرقی ظاهر شود و آن را طالع آن نوزاد نامند که بسته به مشخصات آن در آن لحظه ممکن است سعد و یا نحس باشد .
زِه : چه شادی! خوش .
طرب : شادمانی .
شرف : افتخار و سربلندی، و در اصطلاح نجومی اوج درجه ستاره در برابر حضیض .
طَرف بستن : بهره بردن، سود جستن .
خیالِ کج : گمان نادرست .
دستکش : با دست لمس شده .
تیر مراد : (اضافه تشبیهی) مراد به تیر تشبیه شده .
هدف : نشانه .
به ناز پروردن: در ناز و نعمت پرورش دادن .
بُتانِ سنگ دل : زیبارویان سنگین دل.
ناخلف : بدسرشت، نااهل، بدکردار، فرزندی که صفات و محسنات پدر را نداشته باشد.
به خیال زاهدی : در اندیشه زاهد بودن، در فکر زُهد و پارسایی .
طُرفه : شگفت آور .
آنک : آنکه .
مُغ بچه : پسر بچه مُغ، پسر خدمتگزار زیباروی خادم میکده .
می زندم به چنگ و دَف : با نوای چنگ و دایره زنگی مرا رسوا می کند .
نقش بخوان : تصنیف بخوان، نغمه بخوان .
لاتَقُل : سخن مگو، (قول) مگو، تصنیف با شعر عربی مخوان .
مست ریا : مغرور از باده نیرنگ و مکر .
محتسب : نهی کننده منکرات، پاسدار شرعی .
لاتخف : مَتَرس .
شُبهَه : مشکوک .
لقمه شبهه : خوراکی که در حلال بودن آن شک باشد .
پاردم : تسمه یی که به دو طرف عقب زین یا پالان حیوان سواری دوخته شده و از زیر دُم حیوان می گذرد، رانَکی .
حیوان خوش علف : حیوان خوش خوراک .
خاندان : خاندان پیامبر اکرم (ص) ـ آل محمد (ص).
همت : اراده قوی و صائب .
شحنه : داروغه ، حاکم .
شحنه نجف : سلطان نجف، امیرالمؤمنین علی علیه السلام.
معانی ابیات غزل(۲۹۶)
۱) اگر بخت یاری کند دامن یار را به چنگ خواهم آورد. اگر آن دامن را به سوی خود بکشم خوشا برحال من و اگر او مرا بکُشَد زهی اوج افتخار و بزرگی که نصیب من می شود .
۲) هرچند که شعر و سخن، شرح حال مرا به هر سو می برد (اما) این دلِ پر آرزوی من از کرم هیچ کس بهره ای نصیبش نشد .
۳) هیچ گشایشی در کار من از منحنی ابروی تو پیدا نشد. شگفتا که در این فکر و خیال باطل (اشاره ابرویی از راه لطف) عمر عزیز من تباه شد .
۴) کی ممکن است که دست اشاره ابروی دوست بر سر خیال من کشیده شود؟ افسوس که عمر گرامی در راه این خیال باطل تباه شد.
۵) تا چند عشق زیبارویان سنگین دل را با ناز و نوازش پرورش دهم؟ این زیبارویان، همانند پسران نااهل که به فکر پدر نمی افتند، یادی از من نمی کنند.
۶) من در فکر زهد و پارسایی و زاهد بودن گوشه نشینی اختیار کرده ام و شگفت آنکه مُغبچه های میکده از هر سو چنگ زنان به فکر رسوا کردن من هستند .
۷) زاهدها خبر از جایی ندارند تصنیف و ترانه فارسی بخوان و قول مگو، محتسب نیز مست باده ریاست شراب بده و ترس و واهمه نداشته باش .
۸) ببین چگونه صوفی شهر لقمه مشکوک به حرام می خورد؟ امید آنکه با فربه شدن، تسمۀ پاردُم این حیوان خوش آب و علف دراز تر شود!
۹) حافظ اگر در راه خاندان نبوّت قدم برداری، همت سلطان نجف بدرقه راه تو خواهد شد.
شرح ابیات غزل(۲۹۶)
وزن غزل : مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن
بحر غزل : رجز مثمّن مطوی مخبون
*
این غزل در اوایل سلطنت امیرمبارزالدین و پیش از دستگیری و قتل شاه ابواسحاق سروده شده است. شاعر هنوز امیدوار است که طالع او مدد کند و دامن شاه فراری را بار دیگر به کف آورد و از کَرَم وی بهره گیرد زیرا بعد از او اگرچه طرفدارانش اشعار او را دست به دست می گردانیدند اما کسی به فکر خود شاعر و نحوه معیشت او نبوده است .
و این زمان زمانی است که شاعر مجبور است در گوشه یی بنشیند و اَدایِ زاهدان ریایی را درآورد. اما خیال و شور و شوق گردهمایی های در میکده، او را وسوسه کرده و او که حاکم وقت یعنی امیرمبارزالدین را از باده ریا سرمست می بیند به یاد باده گساری های سابق افتاده و در عالم خیال خطاب به ساقی می گوید : محتسب مست است از او نترس و باده پیش آر، لیکن در عالم واقعیّت اوضاع به نحو دیگری است، صوفی شهر تحت حمایت سلطان متظاهر وقت، بر خرِ مراد سوار و لُقمه شُبهه می خورد و این حافظ است که گوشه نشین است.
بیت مقطع این غزل که صراحتا ً در مدح خاندان نبوت(ص) و تحیّت مولای متقیان علی (ع) سروده شده سالها پس از مرگ حافظ به فریاد او رسید . توضیح آنکه شاه اسماعیل صفوی، بدان هنگام که تصمیم به تخریب و محو آرامگاه حافظ می گیرد، قرائت این بیت از دیوان حافظ، سبب انصراف او از این اقدام میگردد .
لازم به توضیح است که همانطور که شادروان دکتر غنی در حافظ غنی نوشته اند به جز فرقه ناصبی کلیّه مذاهب وفرق اسلام به ویژه مذهب شافعی که مذهب رایج عصر و زمان حافظ است نسبت به خاندان رسول اکرم(ص) احترام خاص قائلند .
اخیراً کتابی به نام (بیوتُ الصّحابه حَولِ المَسجدِ النّبویِ الشّریف) تألیف محمد الیاس عبدالغنی که با عناوین (ما جستر الادب الاسلامی و عضو مراقبه النصّ بمجتمع الملک فهد لِطباعه المُصحف الشریف) معرفی شده به چاپ رسیده که یک نسخه آن را این ناتوان در سال جاری در مدینه تهیه و در اختیار دارد. این کتاب که چاپ سال ۱۹۹۷ میلادی و ۱۴۱۸ هجری است در مبحث چهارم آن زیر عنوان (التعریف باهل البیت) سه حدیث یکی از قول امّ سلمه رضی ا… عنها زوجه حضرت رسول اکرم (ص) و دومی از قول الآلوسی و سومی از واثله بن الاسقع نقل و اهل بیت را حضرت علی، فاطمه، حسن و حسین و حدیث کسا را حدیث صحیح و متّقن معرفی می کند و در آنجا از قول حضرت رسول اکرم(ص) بیان شده که فرمود (اللّهم هؤلاءِ اهلی و اهلی احقّ) و فرمود آیه تطهیر در شأن اینان نازل شده است . بنابراین هیچ جای شگفتی نیست که حافظ، این مسلمان مطّلع به احادیث و اخبار، از صمیم قلب، خود را از ارادتمندان اهل بیت و خاندان صدق و آرزومند بدرقه همت مولای متقیان می داند و نظر آنان که نوشته اند: (خاندان) در اینجا به خاندان حضرت علی (ع) اطلاق نمی شود، بلکه غرض خاندان و پیشکسوتان صوفیه است را به مطالب این کتاب و اقرار بزرگترین مقام علمی کشور سعودی جلب می نماید
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی
غزل به قلم علامه قزوینی :
طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف گر بکشم زهی طرب ور بکشد زهی شرف
طرف کرم ز کس نبست این دل پرامید من گر چه سخن همی‌برد قصه من به هر طرف
از خم ابروی توام هیچ گشایشی نشد وه که در این خیال کج عمر عزیز شد تلف
ابروی دوست کی شود دست کش خیال من کس نزده‌ست از این کمان تیر مراد بر هدف
چند به ناز پرورم مهر بتان سنگ دل یاد پدر نمی‌کنند این پسران ناخلف
من به خیال زاهدی گوشه نشین و طرفه آنک مغبچه‌ای ز هر طرف می‌زندم به چنگ و دف
بی خبرند زاهدان نقش بخوان و لا تقل مست ریاست محتسب باده بده و لا تخف
صوفی شهر بین که چون لقمه شبهه می‌خورد پاردمش دراز باد آن حیوان خوش علف
حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق بدرقه رهت شود همت شحنه نجف
غزل به قلم شاملو : 
غزل به قلم الهی قمشه ای :
غزل به قلم عطاری کرمانی :
طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف       گر بکشم زهی طرب وربکشد زهی شرف
طرف کرم زکس نبست این دل پر امید من     گرچه سخن همی برد قصه من به هر طرف
از خم ابروی توام هیچ گشایشی نشد   وه ه درین خیال کج عمر عزیز شد تلف
ابروی دوست کی شود دستگش خیال من   کس نزده ست ازین کمان تیر مراد بر هدف
چند به ناز پرورم مهر بتان سنگدل         یاد پدر نمی کنند این پسران ناخلف
من به خیال زاهدی گوشه نشین و طرفه انک مغبچه ای زهر طرف می زندم به چنگ و دف
بی خبرند زاهدان نقش بخوان و لاتقل   مست ریاست محتسب باد بده و لاتخف
صوفی شهر بین که چون لقمه شبهه می خورد پار دمش دراز باد آن حیوان خوش علف
حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق   بدرقه رهت شود همت شحنه نجف
غزل را بشنوید :
کلیپ های مرتبت با غزل :
برچسب ها

۳ دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن