تا اینجا اومدی یک فال هم بگیر

فال حافظ بگیرید فال واقعی خاطره از حافظ بنویس

می مغنه بیار – به فر دولت گیتی فروز شاه شجاع – غزل ۲۹۲ – ۳۴۲

۳۴۲- می مغنه بیار

قسم به حشمت و جاه و جلال شاه شجاع   که نیست با کسم از بهر مال و جاه نزاع
شراب خانگی ام بس می مغانه بیار     حریف باده رسید ای رفیق توبه وداع
خدای را به می ام شست و شوی خرقه کنید   که من نمی شنوم بوی خیر از ین اوضاع
ببین که رقص کنان می رود به ناله چنگ     کسی که رخصه نفرمودی استماع سماع
به عاشقان نظری کنبه شکر ایننعمت   که من غلام مطیعم تو پادشاه مطاع
به فیض جرعه جام تو تشنه ایم ولی   نمی کنیم دلیری نمی دهیم صداع
جبین و چهره حافظ خدا جدا مکناد         زخاک بارگه کبریای شاه شجاع
توضیحات :
شاه شجاع ( فرزند مبارزالدین محمد از آل مظفر ) حشمت ( بزرگی )از بهر ( حرف اضافه مرکب = از بای ) نزاع ( دعوا ) می مغانه ( شراب قدیمی درخمره مغان ) شراب خانگی ( شرابی که درخانه تهیه می شود ) حریف ( مونس همدم ) وداع ( خداحافظی ) خدای را ( قسم به خداوند )خرقه ( لباس درویشی ) رخصه ( دستور اجازه ) سماع ( پایکوبی رویشان ) مطیع ( فرمانبردار ) مطاع ( فرمانروا امیر ) فیض ( بهره نصیب ) صداع ( درد سر ) معنی بیت ۲( نوشیدن شراب خانگی کافی است اینک شرابی بیاور که در خم قدیمی مغان باشد تا سرمست شوم زیرا مونس و هم پیاله من آمدای دوست من که اهل توبه ای خداحافظ که من از توبه روی گردان هستم ) معنی بیت ۳( شما را به خدا قسم که خرقه هستی مرا با شراب بشویید تا سرمست شوم وا زکا ردنیابی خبر باشم زیرا نشانی از صلاح د راین دنیا نمی بینم )
نتیجه تفال :
۱-لسان الفیب در بیت های ۴-۵-۶ به ترتیب فرماید ( نگاه کن کسی که اجازه شنیدن پایکوبی و آواز درویشان را نمی داد اینک با فریاد چنگ به پای کوبی پرداخته است )( به شکرانه این نعمت که من غلام فرمانبردار تو هستم و تو پادشاه فرمانفرمای من هستی به عاشقان توجهی کن )(ما با بهر های از جرعه ساغر تو بسیار محتاجیم اما برای بدست آوردن این نیاز گستاخی نمی کنیم و درد سر نمی دهیم )
۲- شما با او یکرنگ و یکدل هستید ولی متاسفانه او هنوز مردد می باشد پس بهتر است اقدام کنید واو را از تردید و نابسامانی برکنار دارید و با دادن هدیه مراتب لطف خود را نشان بده
۳- این نیت نشیب و فرازهای فراوانی دارد که به زودی مشکلات آن حل می شود و اوضاع بر وفق مراد خواهد شد پس به یکی از مشاهد متبرکه بروید و نذرخود را ادا کنید که گشایش بسیار است
۴- از زندگی نسبتاً خوبی برخوردارید اما بالجبازی و بگو مگوهای بیهوده موجبات نارضایتی را فراهم می آوردی که در دراز مدت به صلاح شما نیست زیرا آنها شما را خیلی دوست دارند ولی جنابعالی زمان و کارها را درهم می ریزید
۵- پیشنهادی دریافت داشته اید که نیاز به تدبیر بیشتر دارد ولی د رهرحال به نفع خانواده شما می باشد اگر با فکر و دور اندیشی عملی گردد
۶- اگر بیماری شما خطر دارد اولاً صدقه بدهید ثانیاً در ۶ شب متوالی از سوره مبارکه احزاب آیه ۳۸ تا ۷ آیه بعد از آن را با حضور قلب و معنی بخوانید
۷- یکی از نزدیکان دچار حادثه ای شده به او کمک کنید در مورد مسایل آ» عزیزیکه دیروز با شما سخن گفت بی تفاوت نباشید مسافرت و خرید را توصیه م یکنم موفقیت تحصیلی و عشقی حتمی است
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :
شرح غزل :
معانی لغات غزل (۲۹۲)
حشمت : شکوه و بزرگی، قدر و منزلت، آبرو و شرم .
جاه و جلال : فرّ و شکوه، منصب و عظمت .
شاه شجاع : ابوالفوارس جلال الدین بن محمد مبارزالدین دومین پادشاه آل مظفّر .
نزاع : جنگ و خصومت، ستیزه .
شراب خانگیم بس : دیگر شراب خانگی برای من بس است.
مــی مُغانه : شراب در خُم مانده و کهنه مُغان و پیران نگهبان آتشکده .
حریف : هم پیاله، رفیق باده نوشی .
وِداع : خداحافظ، بدرود .
خدای را : برای خاطر خدا، شما را به خدا سوگند .
به میم شستشوی خرقه کنید : با می خرقه مرا شستشو کنید .
اوضاع : روزگار و زمانه، وضع زُهد و تقوی.
رُخصه : رخصت، اذن و اجازه، اجازه شرعی.
استماع : شنیدن، گوش دادن .
سَماع : آواز.
مطیع : فرمانبردار .
مُطاع : فرمانبردار، اطاعت شده، کسی که مردم اطاعت او کنند.
فیض : بخشش بهره، آبی که از دو طرف نهر به زمین های اطراف سرازیر شود.
جرعه : آن مقدار از مایعات که به یکبار نوشیده شود، یکدَهان .
دلیری : پر رویی، گستاخی، تهوّر .
صُداع : دردسر، مزاحمت .
هنر نمی خَرَد : قدر هنر نمی داند.
کِساد : بی رونق .
متاع : کالا
کساد متاع : متاع کساد، کالای بی رونق .
جبین : پیشانی .
بارگه کبریا : بارگاه با عظمت .
کبریا : بلندی مرتبت، بزرگی (مخفف کبریاء).
معانی ابیات غزل (۲۹۲)
۱) به آبرو و فرّ و شکوه شاه شجاع قسم که با هیچ کس بر سر مال و منصب دنیا نزاع و دعوا ندارم .
۲) از شراب خانگی زده شده ام از آن مـی کهنه که مُغ می اندازد بیاور. هم پیاله من آمد. ای هم قطار راه توبه خداحافظ.
۳) شما را به خدا، خرقه مرا با شراب شستشو دهید که من بوی خیری از این روزگار و اوضاع (زهد و تقوی) نمی شنوم .
۴) ببین، کسی که گوش دادن به ساز را اجازه نمی فرمود، همنوای چنگ در حال رقص و پای کوبی است.
۵) به شکر این نعمت که تو پادشاهی فرمانروایی و من بنده فرمانبردارم به عاشقان عنایت و توجه داشته باش .
۶) ما (چون خاک) تشنه و چشم به راه تراوش جرعه یی از جام توایم که پر رویی نکرده و برای تو دردسر نمی آفرینیم.
۷) روزگار خریدار و قدردان هنر نیست و مرا نیز جز این چیزی نیست. با این کالای بی رونق برای تجارت دیگر به کجا بروم ؟
۸) خداوند پیشنانی و چهره حافظ را از خاک درگاه با عظمت شاه شجاع دور مکناد !
شرح ابیات غزل (۲۹۲)
وزن غزل : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات
بحر غزل : مجتث مثمّن مخبون مقصور
*
خواجو : به سوز سینه رسند اهل دل به ذوق سماع که شمع سوخته دل را ز آتش است شعاع
*
بعضی از حافظ شناسان محترم این غزل را از دیوان ساخته و پرداخته خود حذف فرموده اند و سبب آن به ظنّ قوی این بوده که غزل با تعریف و مدح شاه شجاع شروع شده و با آن ختم می شود و این را دور از شأن حافظ دانسته اند!
برحسب اتفاق در این غزل بیتی است که نه تنها انگیزه سرودن این غزل را دربردارد بلکه زبان گویای پریشان حالی و بازگو کننده درماندگی های حافظ است .
پیش از این که به شرح آن بیت بپردازیم لازم به توضیح است که غزل دیگری نیز در بعضی از نسخ خطی و چاپی دیوان حافظ در مدح شاه شجاع و با این مطلع شروع می شود :
به فرّ دولت گیتی فروز شاه شجاع که هست در نظر من جهان حقیر متاع
که بیت یاد شده در غزل بالا در این غزل نیز مشاهده می شود و ما به پیروی از نسخه قزوینی ـ غنی که فاقد غزل دومی است، بیت مورد نظر را در غزل به جای بیت هفتم قرار دادیم، همانطور که دیگر حافظ شناسان محترم چنین کرده اند.
اجمالاً شاعر از سر استیصال می فرماید : من یک هنری مَردَم و این روزگار خریدار هنر نیست. اگر تعارف تو نکنم و به تو چشم عنایت نداشته باشم دیگر به چه کسی رو کنم و از کجا هزینه زندگی را تأمین نمایم؟ این مطلب از زبان شاعری بلند همت که زندگانی خود را در راه همکاری با شجاع، شاه شجاعی که خودش اهل شعر و ذوق و فهم است به هدر داده و اکنون مورد بی مهری طبیعت و او قرار گرفته. در واقع نه تنها تبرئه کننده حافظ بلکه بازگو کنده همه گرفتاری های اوست و اگر این بیت و این غزل از دیوان حذف شود هر آینه برگه دفاعیّه شاعر از بین خواهد رفت.
اجمالاً شاعر در این غزل مطلب مهمی را برای شاه شجاع می شکافد و می گوید به آبرو و عزت تو سوگند که علت و انگیزه مخالفت فیمابین من و رقیبان و بداندیشان که تو آن ها را خوب می شناسی، بر سر مال و منصب دنیا نیست بلکه بر سر عقیده است چرا که من با این مردمان دورویِ دروغگوی متظاهر نمیتوانم موافق باشم .
سپس در بیت سوم به کنایه می گوید من را از شراب سیراب و خرقه ام را در آن غرق کنید تا شاهد و ناظر اوضاع ناگواری که در پیش رو داریم نباشم و این ایهامی است هم به آشفتگی امور دولتی در اثر روی کار آمدن مخالفان حافظ و هم به ناسازگاری روزگار در روزهای آینده برای خود او .
شاعر در بیت چهارم از سرمستی و خوشحالی شیخ علی کلاه به سبب گرفتن منصب قاضی القضاتی اشاره یی دارد. پس می توان گفت این غزل پس از بالا گرفتن اختلافات میان شاه شجاع و حافظ بر سر شیوه رفتار حافظ چه در اجتماع و چه با رقیبان سروده شده و منظور حافظ ترمیم و تغییر عقیده شاه شجاع بوده و ضمناً مشکلات مادی و احتمالاً قطع یا تأخیر حواله وظیفه، سبب آن بوده است چه شاعر در بیت ششم می گوید من تشنه لب و چشم به راه فیض از جرعه جام تو هستم و بیش از این به تو اصرار نمی کنم.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی
غزل به قلم علامه قزوینی :
قسم به حشمت و جاه و جلال شاه شجاع که نیست با کسم از بهر مال و جاه نزاع
شراب خانگیم بس می مغانه بیار حریف باده رسید ای رفیق توبه وداع
خدای را به می‌ام شست و شوی خرقه کنید که من نمی‌شنوم بوی خیر از این اوضاع
ببین که رقص کنان می‌رود به ناله چنگ کسی که رخصه نفرمودی استماع سماع
به عاشقان نظری کن به شکر این نعمت که من غلام مطیعم تو پادشاه مطاع
به فیض جرعه جام تو تشنه‌ایم ولی نمی‌کنیم دلیری نمی‌دهیم صداع
جبین و چهره حافظ خدا جدا مکناد ز خاک بارگه کبریای شاه شجاع
غزل به قلم علامه قزوینی :
به فر دولت گیتی فروز شاه شجاع     که با کسم نبود بهر مال و جاه نزاع
بیار می که چه خورشید مشغل افروزد رسید به کلبه درویش نیز فیض شعاع
صراحتی و حریفی خوشم زدنیا بس       که غیر ازاین همه اسباب تفرقست و صداع
بو ادیب به جامی بدل کن این شفقت   که من غلام مطیعم نه پادشاه مطاع
زمسجدم به خرابات می فرستد عشق حریف باده رسید ای رفیق توبه وداع
هنر نم یخرد ایام غیر از اینم نیست       کجا روم به تجارت بدین کساد متاع
ززهد حافظ و طامات ا وملول شدم     بساز رود و غزل خوان که می روم به سماع
غزل به قلم شاملو : 
غزل به قلم الهی قمشه ای :
غزل به قلم عطاری کرمانی :
قسم به حشمت و جاه و جلال شاه شجاع   که نیست با کسم از بهر مال و جاه نزاع
شراب خانگی ام بس می مغانه بیار     حریف باده رسید ای رفیق توبه وداع
خدای را به می ام شست و شوی خرقه کنید   که من نمی شنوم بوی خیر از ین اوضاع
ببین که رقص کنان می رود به ناله چنگ     کسی که رخصه نفرمودی استماع سماع
به عاشقان نظری کنبه شکر ایننعمت   که من غلام مطیعم تو پادشاه مطاع
به فیض جرعه جام تو تشنه ایم ولی   نمی کنیم دلیری نمی دهیم صداع
جبین و چهره حافظ خدا جدا مکناد         زخاک بارگه کبریای شاه شجاع
غزل را بشنوید :
کلیپ های مرتبت با غزل :
برچسب ها

۲ دیدگاه

  1. سلام من سا لهاست از این سایت استفادده می کنم خبر کاملا دقیق می گیرم همه چیز بسته به ارادت قلبی شما به خداوند بستگی داره قلب خودتان را جلا بدهید خدا از هر چه فکر می کنید به شما نزدیکتر است و نیازی به سفارش رضا علی تقی و نقی نیست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن